فامیل فیلمباز
فاطمه جوادی
ندا با هیجان روی مبل نشست و با ذوقزدگی گفت: «وای مامان! بابا! باورم نمیشه؛ چقدر «ظهور نگهبانان» خفن بود! «جک فراست» خیلی باحال بود؛ اولش هیچکی نمیدیدش، انگار یه روح بود، ولی آخرش یه قهرمان واقعی شد!»
سینا که کنترل کنسول بازی توی دستش بود ولی حواسش به حرف ندا بود، گفت: «آره، گرافیکش خیلی خوب بود؛ مخصوصاً اون صحنههایی که برف و یخ میاومد. خیلی واقعی به نظر میرسید. ولی یه چیزی ذهنم رو مشغول کرده؛ اینا که میگن «نگهبانان»، خب ما هم یه منجی داریم، امام دوازدهم. اینا مثل ایشون نیستن؟»
مادر که در کنار ندا روی مبل نشسته بود گفت: «سینا جان! سؤال خیلی خوبی کردی. این فیلم یه داستان خیالی قشنگه که پیامهای خوبی دربارهی امید و باور داره. این انیمیشن رو سال ۲۰۱۲ شرکت «دریمورکس» ساخته؛ همونایی که «شرک» و «ماداگاسکار» رو هم درست کردن. کارگردانش «پیتر رمزی» بوده و داستانش از یهسری کتاب به اسم «نگهبانان کودکی»، نوشتهی «ویلیام جویس»، اقتباس شده.»
پدر روزنامه را کنار گذاشته بود تا وارد بحث شود: «دقیقاً. ازنظر فنی هم خیلی کار درستیه. ببین! طراحی شخصیتها، مخصوصاً بابانوئل با اون خندهی همیشگی و هیکل گندهش، یا پری دندان با اون پروازهای ظریفش، خیلی حرفهایه. موسیقی فیلم هم قشنگ با داستان هماهنگه و حسهای مختلف رو خیلی خوب منتقل میکنه. یادته اون صحنهای که «جک فراست» قدرتش رو فهمید، چقدر هیجانانگیز بود؟»
چشمهای ندا برق زد: «آره! خیلی باحال بود! انگار یهدفعه همهچی تغییر کرد!»
سینا گفت: «یه چیز دیگه هم که به نظرم جالب بود، این بود که از شخصیتهای افسانهای مختلف مثل بابانوئل، خرگوش عید پاک، پری دندان و مرد شنی استفاده کرده بودن؛ اینطوری داستان خیلی جذابتر شده بود.»
مادر هم که نمیخواست از بحث عقب بیفتد گفت: «دقیقاً. داستان دربارهی یه گروه از این شخصیتهاست که بهشون میگن «نگهبانان». اونا وظیفه دارن از بچهها و رؤیاهاشون دربرابر یه آدم بد به اسم «پیچ» (بوگی من) محافظت کنن. «پیچ» میخواد ترس و ناامیدی رو بین بچهها پخش کنه و اونا رو بترسونه.»
پدر به مادر نگاه کرد و گفت: «خانم! انیمیشن رو با هم دیدیم و داستانش رو میدونیم!» و بعد خندید. مادر که میدانست پدر شوخی میکند، او هم خندید. پدر رو کرد به سینا و گفت: «ولی سینا! همونطور که خودت گفتی، اینا فقط یه داستانن و نمادهایی از منجی هستن. این فیلم میخواد به ما بگه که باور و امید خیلی مهمه. وقتی بچهها به این نگهبانان باور دارن، اونا قویتر میشن. این نشون میده که باور ما چقدر میتونه تأثیرگذار باشه. ولی خب، منجی واقعی ما حضرت مهدی هستن که خدا ایشون رو برای یه روز خیلی مهم نگه داشته.»
ندا گفت: «یعنی اینا اصلاً قابلمقایسه با ایشون نیستن؟!»
پدر گفت: «نه، اصلاً. اینا فقط یه داستان و یهسری شخصیت خیالی هستن. اینا نمادهایی از امید و باور هستن، ولی حضرت مهدی یه حقیقت هستن. ما منتظر ظهور ایشونیم تا عدالت رو توی کل جهان برقرار کنن. این یه فرق خیلی بزرگ بین این داستان و اعتقاد ماست.»
سینا گفت: «پس فرقشون اینه که اونا یه داستان خیالیان، ولی منجی ما واقعی هستن؟»
مادر گفت: «دقیقاً و یه چیز دیگه هم اینه که این فیلم بیشتر روی نجات دنیای بچهها و رؤیاهاشون تمرکز داره، درحالیکه منجی ما برای نجات کل بشریت و برقراری عدالت توی کل جهان ظهور میکنن. این خیلی مهمتر و بزرگتره.»
ندا گفت: «پس ما باید به حضرت باور داشته باشیم، نه به این نگهبانان؟»
پدر گفت: «ما میتونیم از داستان این فیلم لذت ببریم و ببینیم چطور باور و امید میتونه مهم باشه، ولی باید بدونیم که منجی واقعی ما کیه.»
ندا خندید و گفت: «پس این فیلم یهجورایی به ما یادآوری میکنه که چقدر مهمه که به یه منجی باور داشته باشیم، ولی مهمه که بدونیم منجی کی هست و چه کارهایی قراره بکنه.»
بحث از فیلم دیگر داشت بهسمت منجی میرفت و پدر با اینکه اطلاعات مفیدی دراینباره داشت، اما بحث را موکول کرد به زمانی که با پدربزرگ دیدار داشتند تا او که عالم دینی است، برای بچهها دقیقتر و علمیتر درمورد منجی صحبت کند.
ارسال نظر در مورد این مقاله