10.22081/hk.2025.77056

خاطرات یک معلم کتابخوانی

موضوعات

خاطرات یک معلم کتاب‌خوانی

سمیه سلطان‌پور

امروز قرار بود با بچه‌های کلاس نهم مدرسه‌ی شهید کلاهدوز درباره‌ی امید و انواع آن گفت‌وگو کنیم و با هم کتاب‌هایی که دراین‌باره خوانده‌ایم را بررسی کنیم؛ ولی بعد از احوال‌پرسی از بچه‌ها محبوبه سؤالی کرد که تصمیمم در همان لحظه عوض شد. محبوبه پرسید: «خانم! «اصلان» توی رمان «نارنیا» همون حضرت مسیحه؟» از او پرسیدم چرا و از کجا این سؤال برایش ایجاد شده است. محبوبه توضیح داد: «خانم! برای کلاس زبان باید درباره‌ی داستان «نارنیا» تحقیق می‌کردیم؛ توی سایتی خوندم که «اصلان» همون حضرت مسیحه که بعد از به‌صلیب‌کشیدن دوباره به دنیا برمی‌گرده و همه رو نجات می‌ده. درسته؟» وقتی بچه‌ها داستان‌ها را می‌فهمند و برایم توضیح می‌دهند یا سؤال می‌کنند، آن‌قدر ذوق می‌کنم که دلم می‌خواهد بغل‌شان کنم و برای اینکه تلاش می‌کنند تا فکر کنند و دنیا را درک کنند از آن‌ها تشکر کنم.

برای بچه‌ها توضیح دادم: «یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های داستانی، شخصیت موعوده؛ کسی که می‌آد و همه‌ی مشکلات رو حل‌وفصل می‌کنه. مسیحی‌ها معتقدن که حضرت مسیح توی آخرالزمان برمی‌گرده و همه‌ی پلیدی‌ها از بین می‌رن. شخصیت‌هایی مثل «اصلان» توی رمان «نارنیا» اقتباسی داستانی از حضرت مسیح هستن.»

شاید نباید این توضیح را برای‌شان می‌دادم؛ چون دست‌ها بالا رفت و اولین سؤال‌شان این بود که ما هم اقتباس داستانی از حضرت مهدی داریم یا نه!؟ مجبور شدم بحث کلاس را از معرفی کتاب ببرم به‌سمت تاریخ نوشته‌شدن رمان در اروپا و دلایل نوشته‌شدن رمان و مخالفت کلیسا با انسان‌گرایی و اهمیت‌ندادن به انسان و تلاش انسان اروپایی برای پیداکردن خود. قبل از اینکه دوباره دست‌ها بالا برود، برای‌شان توضیح دادم: «دین اسلام به انسان بسیار اهمیت می‌ده و توصیه‌های فردی‌ای که برای انسان‌ها داره به همین دلیله. ما تاریخ رمان‌نویسی جوونی داریم و هنوز رمان‌نویس‌های ما نتونسته‌ن بین قدیسان، ائمه و رمان ارتباط برقرار کنن؛ برای همین ما هنوز رمان‌های اقتباسی نداریم. شاید در آینده رمان‌های اقتباسی جذابی نوشته بشن.»

هانیه دستش را بالا برد و درباره‌ی رمانی صحبت کرد که دو هفته‌ی پیش در دست دخترخاله‌اش دیده بود و با هم نشسته بودند و خوانده بودندش. رمان «مل و راز جاودانگی»، نوشته‌ی زینب بخشایش. درباره‌ی این کتاب حرف زیاد داشتم، ولی وقتی دیدم هانیه از کتاب خوشش آمده است و بچه‌ها از تعریف‌های هانیه تمایل پیدا کرده‌اند تا کتاب را بخوانند، چیزی نگفتم. هانیه در تعریف‌هایش از کتاب خیلی به داستان امام‌زمان(عج) اشاره نکرد و چیزی که در این رمان توجهش را جلب کرده بود، ماجرای شیطان‌پرستی و جادوگری بود که «مل» درگیر آن شده بود.

به بچه‌ها گفتم: «برای اینکه بتونید داستان‌های جذاب و اقتباسی از زندگی امام‌زمان و اتفاقات آخرالزمان از دیدگاه ما شیعیان بنویسید، باید اول زندگی امام‌زمان و حدیث‌هایی که درباره‌ی وقایع و اتفاقات آخرالزمان ازطرف پیامبر و ائمه اومده و تفسیرهای بزرگان دین از این احادیث رو خوب مطالعه کنید.»

برای‌شان از کتاب «رؤیای نیمه‌شب»، نوشته‌ی آقای مظفر سالاری گفتم. سمانه دو سال پیش کتاب را خوانده و منتظر بود تا سریالش ساخته شود. سمانه از داستان عاشقانه‌ی هاشم و ریحانه برای بچه‌ها گفت؛ ماجرایی که باعث شد تا پسری سنی‌مذهب با امام‌زمان آشنا شود.

برای اینکه با زندگی امام‌زمان آشنا بشوند، به بچه‌ها پیشنهاد دادم رمان «سفیر دوازدهم»، نوشته‌ی خانم زینب امامیان، را بخوانند. بچه‌ها این رمان را نخوانده بودند. برای‌شان توضیح دادم که رضا پسر یکی از وکلای امام حسن عسکری(ع) بود که در قم زندگی می‌کرد و مردم سؤال‌ها و خواسته‌های‌شان را به او می‌گفتند و او ازطریق نامه یا رفتن حضوری خدمت امام، مشکلات مردم را برطرف و به پرسش‌های آنان پاسخ می‌داد. مدتی بود که رضا و خانواده‌اش از پدرش بی‌خبر بودند. مردم، همان‌طور که به پدر رضا اعتماد داشتند، به رضا هم اعتماد کردند و وقتی رضا خود را آماده کرد تا از قم به سامرا برود، مردم پرسش‌های‌شان را برای رضا مطرح کردند و وجوهات شرعی‌شان را به او سپردند تا به دست امام حسن عسکری(ع) برساند. رضا وقتی به سامرا رسید، متوجه شد که امام حسن عسکری(ع) شهید شده‌اند. حالا او علاوه بر پدر به‌دنبال امام‌زمان نیز می‌گشت. برای بچه‌ها این سفر و بی‌خبری‌ها خیلی جالب بود.

مائده دستش را بالا برد و گفت: «خانم! خیلی جالبه! ما الان توی زمانی زندگی می‌کنیم که با یه جست‌وجوی یک‌کلمه‌ای توی گوگل به حجم عظیمی از اطلاعات دست پیدا می‌کنیم. خیلی تعجب‌آوره و شاید قابل‌باور نباشه که مردم حتی نمی‌دونستن امام‌زمان‌شون چه قیافه‌ای داشته و حتی از خبر شهادت یا زنده‌بودن افراد نزدیک‌شون بی‌خبر بودن. وقتی این داستان‌ها رو می‌خونم، خدا رو شکر می‌کنم که توی عصر اینترنت زندگی می‌کنم که زندگی راحت‌تره.»

وقتی حرف به تکنولوژی و امام‌زمان رسید کیمیا، که تا آن لحظه ساکت نشسته بود، بی‌مقدمه پرسید: «امام‌زمان هم موبایل و لپ‌تاپ داره؟ از اینترنت و سیم‌کارت‌های ایرانی استفاده می‌کنه یا از اینترنت «ایلان ماسک»؟»

می‌خواستم جواب بدهم که آقا نیازی به اینترنت ندارند و علم‌غیب دارند، ولی واقعیت این بود که براساس احادیثی که خوانده بودم، بر این باور هستم که حضرت در بین مردم زندگی می‌کنند و ما ایشان را نمی‌شناسیم، ولی ایشان همه‌ی ما را می‌شناسند. شانه بالا انداختم و به بچه‌ها گفتم: «واقعاً نمی‌دونم و جذابیت داستان آقا امام‌زمان هم توی همینه که ایشون زنده‌ن و با ما زندگی می‌کنن.» برای‌شان از داستان خضر و موسی گفتم که به‌جز موسی هیچ‌یک از افراد نمی‌دانستند که حضرت خضر با حضرت موسی درحال گذر از روستایی به روستای دیگر هستند و حضرت خضر سال‌های سال است که زنده است؛ امام‌زمان هم زنده هستند و زندگی می‌کنند.

کیمیا کاملاً در افکارش غرق بود و بلندبلند فکر می‌کرد: «داستان قشنگی می‌شه اگه آدم جرئتش رو داشته باشه و به امام‌زمان توی این سال‌ها فکر کنه.» و لبخند روی لبش نشست. احساس کردم دارد در ذهنش قصه‌اش را مرور می‌کند.

واقعاً نمی‌خواستم وارد موضوع موعود و نجات‌دهنده بشوم؛ چون می‌دانستم ما رمانی برای این موضوع نداریم؛ رمانی که در دل داستان‌هایی جذاب، شخصیت موعود موردنظر ما را به نوجوان معرفی کند و بدون اینکه نوجوان بداند و متوجه بشود، شیفته‌ی این شخصیت بشود.

اروپایی‌ها و انگلیسی‌زبان‌ها در رمان‌های زیادی به نجات‌دهنده پرداخته‌اند. معمولاً هم نجات‌دهنده‌های‌شان یک بار می‌میرند و تصمیم می‌گیرند که به دنیا برگردند و دوستان و همراهان و دوستداران‌شان را نجات بدهند؛ مثل «هری پاتر» که ادغامی از داستان حضرت موسی و حضرت عیسی است. پسری که قرار است ظالم ستمگر را نابود کند و موعودی که پس از مرگ برمی‌گردد و همه را نجات می‌دهد.

قهرمان‌های خیلی از داستان‌های اروپایی و انگلیسی همان موعود وعده‌داده‌شده است که می‌آید و همه را نجات می‌دهد. جهان با موعود آخرزمان مسیحیت به‌واسطه‌ی رمان‌ها آشنا شده است، ولی متأسفانه کسی با موعود ما مسلمانان، مخصوصاً ما شیعیان، هیچ‌گونه آشنایی ندارد.

از بچه‌ها خواستم تا خودشان بروند سراغ آشناشدن با امام‌زمان و بکوشند امام‌زمان خودشان را بشناسند، مخصوصاً درحال حاضر که می‌توان از وبگاه‌های معتبر کتاب‌های حدیثی معتبر را با ترجمه‌های خوب مطالعه کرد.

CAPTCHA Image