10.22081/hk.2024.76795

به این آسانی‌ها نمی‌شکند

موضوعات

به این آسانی‌ها نمی‌شکند

سمیه سیدیان

تصویرگر: سام سلماسی

مقاومت دربرابر فهمیدن یا یادگیری

کلاس درس علوم است؛ پسر از همیشه بی‌حوصله‌تر به درس‌های آقای معلم گوش می‌دهد. موضوع درس مقاومت الکتریکی‌ست؛ درسی سخت و پر از فرمول‌های به‌هم‌پیچیده و حوصله‌سربَر. فرمول‌ها مثل موجودات فضایی از سر و کول هم روی تخته بالا و پایین می‌روند. خط‌های محوی روی تخته ظاهر می‌شوند. پسر سعی می‌کند ذهنش را جمع کند و نوشته‌‌های روی تخته را بخواند.

انواع مقاومت:

مقاومت الکتریکی خطی؛

مقاومت ثابت؛

مقاومت الکتریکی سیمی؛

مقاومت الکتریکی اکسید فلزی؛

مقاومت نوار فلزی و... .

آقای معلم دوباره ادامه می‌دهد و‌ چند فرمول روی تخته می‌نویسد. بچه‌ها ناآرام‌اند. هرکدام زیر لب حرفی می‌زنند. از بیرون هم صدای همهمه می‌آید. همه هر لحظه منتظرند تا صدای آژیر قرمز را بشنوند. پسر با خودش می‌گوید: «وقتی اون بیرون همه‌چیز به هم ریخته، یادگرفتن مقاومت الکتریکی به چه درد می‌خوره؟» آقای معلم گچی را به‌طرف دانش‌آموزی پرتاب می‌کند و با صدای بلند می‌گوید: «همین جمله‌ای رو که الان گفتم، تکرار کن!» پسری با موهای سیاه کوتاه از ته کلاس با نگاهی مات به آقای معلم خیره می‌شود؛ با دهان باز به تخته نگاه می‌کند. آقای معلم اخم می‌کند و سبیل‌هایش را می‌‌جود و با صدایی عصبانی می‌گوید: «نمی‌دونم چرا این‌قدر دربرابر فهمیدن و یادگرفتن مقاومت دارید!؟»

درس‌های به‌دردنخور

پسر کتاب‌ها را زیر بغل می‌زند و با چند هم‌کلاسی دیگر راهی لب رود می‌شوند. هوا هنوز شرجی است. بقیه‌ی پسرها با بی‌خیالی درباره‌ی حرف‌های آقای معلم حرف می‌زنند. پسر سنگ کوچکی را برمی‌‌دارد و نشانه می‌گیرد. سنگ را پرتاب می‌کند؛ سنگ روی آب چند بار می‌پرد و موج‌های کوچکی ایجاد می‌‌کند. زیر لب با خودش می‌گوید: «سنگ، مقاومت آب رو هم شکست... پس هر مقاومتی بالاخره می‌شکنه!» علی‌رغم توصیه‌ی خانواده‌ها در این شرایط خاص که هر لحظه امکان دارد هواپیماهای عراقی از راه برسند، پسرها هنوز سربه‌سر هم می‌گذارند. پسر چاقی که خانه‌شان انتهای بلوار است می‌گوید: «خونه‌ی ما همیشه حرف جنگه. بابا و عموهام هر شب تو خونه‌‌مون جلسه دارن؛ انگار اعضای مهم کشور یا شورای سیاست‌گذاری جنگن! وقتی حرف می‌زنن، سعی می‌کنم نشنوم. از اتاق می‌رم بیرون دنبال کارهای خودم!» پسری که موهای فرفری و پوستی تیره‌تر از همه‌ی پسرها دارد می‌گوید: «پدرم می‌گه ما باید بمونیم... حتی اگه هیچ‌کس نموند. باید بمونیم از اینجا دفاع کنیم. اگه ما هم بریم دیگه این شهر کسی رو نداره!» اما پسر حتی به حرف‌های دوستانش هم فکر نمی‌کند.

جست‌وجو

پسر که کلمه‌ی مقاومت بیشتر از قبل ذهنش را مشغول کرده، از دوستانش خداحافظی می‌کند و از آن‌ها جدا می‌شود. نگرانی را توی چشم‌های مردم می‌بیند. همه می‌ترسند. تعداد زیادی از آدم‌هایی که می‌شناسد، درحال جمع‌کردن وسیله‌های ضروری خانه‌شان هستند. ماشین‌ها یکی‌یکی با چمدان و رختخواب روی باربند، به‌سمت جاده‌‌ای می‌روند که خارج از شهر است. یک نفر فریاد می‌زند: «قراره پمپ‌بنزین‌ها رو بزنن! باید زودتر از شهر خارج بشیم!» یکی از دوستانش را می‌بیند که از پنجره‌ی ماشین برایش دست تکان می‌دهد و می‌گوید: «ما داریم می‌ریم شهرهای دورتر!» حالا ترس را بیشتر از قبل احساس می‌کند. تا به خانه برسد، خیابان‌ها خلوت شده‌اند. قدم‌هایش را تندتر برمی‌دارد. پدرش با دوستانش جلسه‌ی فوری دارند. سراغ لغت‌نامه‌ی کتابخانه‌ی پدرش می‌رود. در لغت‌نامه کلمه‌ی مقاومت را جست‌وجو می‌کند. جلوی مقاومت معناهای زیادی نوشته شده است: عدل و اعتدال، ثبات، قرارداشتن در راه راست بدون هیچ انحراف و کژی به سمت‌وسویی. پسر به واژه‌ها خیره می‌ماند. کسی درون سرش حرف می‌زند: «پس مقاومت فقط اون‌چیزی نیست که آقای معلم علوم می‌گه!»

فرار یا کلمه‌ای که مقابل آن قرار بگیرد

مثل همیشه نمی‌تواند در جلسه‌ی بزرگ‌ترها شرکت کند. اگر هم حرف‌هایشان را می‌شنید، باز هم چیزی سر درنمی‌آورد؛ اما نتیجه را از نگاه‌های غمگین و کم‌وبیش ناامید و امیدوار می‌فهمد. تعدادی از خانواده‌ها در شهر می‌مانند. بیشتر آن‌ها مرد‌ها و پسرهای جوان هستند. می‌داند تا قبل از روشنی هوا باید با مادر و خواهر و مادربزرگش خداحافظی کند. آن‌ها همراه گروهی از خانم‌های شهر به روستای مجاور می‌روند تا اگر نیروهای دشمن به شهر نزدیک شدند، در امان باشند.

کلمه‌ی مقاومت الان بیشتر از قبل توی گوشش زنگ می‌زند‌. این مقاومت از تمام مقاومت‌های هم‌کلاسی‌هایش دربرابر شنیدن، فهمیدن، یادگیری و حتی انواع مقاومت‌های درس علوم هم مهم‌تر است. مقاومتی که باید برایش نام جدیدی پیدا کند. نامی برای تمام عمر؛ نامی به‌اندازه‌ی قلب‌های همه‌ی آن‌هایی که وقتی صدای توپخانه را شنیدند، لبخند کجی زدند و دست‌های‌شان را محکم به هم زدند. می‌داند این مقاومت به این آسانی‌ها نمی‌شکند.

CAPTCHA Image