زمان ازدسترفته
معرفی و تحلیل انیمیشنهای «هوگو» و «سرود کریسمس»
فاطمه جوادی
- فیلم هوگو
فیلم «هوگو» (2011) به کارگردانی «مارتین اسکورسیزی» یکی از آثار بزرگ سینمای معاصر است که ازطریق بههمپیوستن عمیق داستانپردازی، سینما و تاریخ فیلمسازی به عنصر زمان میپردازد. این فیلم، که اقتباسی از رمان مصور اختراع هوگو کابره نوشتهی برایان سلزنیک است، زندگی پسری یتیم در ایستگاه قطار پاریس را روایت میکند که به کشف میراث گمشدهی یکی از اولین بزرگان سینما، ژرژ ملییس، کمک میکند. اسکورسیزی در این اثر با استفاده از عنصر زمان به چند شیوهی اصلی بهطور عمیقتری موضوعات فیلم را جستوجو میکند:
۱. زمان بهعنوان عنصر سینمایی
«هوگو» نهتنها داستانی دربارهی گذر زمان در زندگی انسانهاست، بلکه درمورد خود زمان بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی سینما نیز هست. فیلم از شخصیت ژرژ ملییس، که یکی از نخستین سازندگان فیلمهای علمیتخیلی و فانتزی بود، برای بیان تغییرات تکنولوژی و فراموششدن هنرمندان در طول زمان استفاده میکند. اسکورسیزی با نمایش تغییرات فناوری سینما (از فیلمهای صامت تا فیلمهای مدرن) و برجستهکردن دوران طلایی و بعدیِ ازبینرفتن آن، توجه بیننده را به گذر زمان در تاریخ سینما معطوف میکند.
۲. گذر زمان و خاطره
زمان در «هوگو» بهطور موازی با مفهوم خاطره و فراموشی در جریان است. ژرژ ملییس، که زمانی فیلمساز معروفی بود، با تغییر زمان و ظهور فناوریهای جدید بهتدریج فراموش شده است؛ اما هوگو ازطریق تلاشهایش برای تعمیر یک ربات مکانیکی و بازسازی فیلمهای ملییس، تلاش میکند تا خاطرات گذشته را زنده کند. این تلاش، نماد بازگرداندن ارزشهای تاریخی و هنری فراموششده در دنیای مدرن است.
۳. زمان و تکنولوژی
یکی از ویژگیهای کلیدی در فیلم، ساعتها و مکانیک آنهاست که بهعنوان نمادی از گذر زمان و همچنین نظم و هماهنگی در جهان عمل میکند. هوگو که مسئول نگهداری از ساعتهای ایستگاه قطار است، خود را در دل یک سیستم پیچیده از چرخدندهها و قطعات مکانیکی میبیند که همه با گذر زمان کار میکنند. این سیستم مکانیکیِ پیچیده نماد وابستگی انسان به زمان و تلاش برای کنترل آن است.
۴. زمان و رشد شخصیتها
فیلم بهعنوان سفری برای شخصیت هوگو عمل میکند که از دوران کودکی به بلوغ میرسد. ارتباط او با دیگر شخصیتها، بهویژه ژرژ ملییس، او را از پسری تنها و گمشده به فردی آگاهتر تبدیل میکند که قدرت و اهمیت هنر، تاریخ و زمان را درک میکند. بهطور موازی، ملییس نیز از هنرمندی شکستخورده و ناامید به فردی تبدیل میشود که بار دیگر به اهمیت و ارزش کار خود پی میبرد.
۵. ساختار روایی و زمان
در بخشهایی از فیلم، اسکورسیزی با استفاده از بازگشت به گذشته و بازسازی صحنههای تاریخی از فیلمهای اولیه، ساختار زمانی فیلم را تغییر میدهد. این روش نهتنها بیننده را به گذشته میبرد، بلکه نشان میدهد که چگونه گذشته همیشه بر حال تأثیر میگذارد. اسکورسیزی با این تکنیک نشان میدهد که زمان بهطور خطی حرکت نمیکند، بلکه گذشته، حال و آینده در هم تنیدهاند.
نتیجهگیری
مارتین اسکورسیزی در «هوگو» بهشکلی هنرمندانه از عنصر زمان بهعنوان یکی از محورهای اصلی داستان استفاده میکند. وی ازطریق پرداختن به خاطرات گذشته، تکنولوژی و ساعتها، سینما و رشد شخصیتها نشان میدهد که چگونه زمان در همهچیز حضور دارد و بهنوعی جریان زندگی و سینما را به یکدیگر مرتبط میسازد. «هوگو» نهتنها داستانی دربارهی کودکی یتیم است، بلکه فکرکردن دربارهی مفهوم زمان، تاریخ سینما و ارزشهای فراموششدهی هنری است.
- فیلم سرود کریسمس
فیلم «سرود کریسمس» (2009) به کارگردانی «رابرت زمکیس»، اقتباسی از رمان کلاسیک چارلز دیکنز، اثری است که عنصر زمان را بهشکل خط اصلی در داستان خود به کار میگیرد. داستان این فیلم دربارهی مردی به نام ابنزر اسکروج است که در شب کریسمس با ارواح سه زمان مختلف (گذشته، حال و آینده) روبهرو میشود و این تجربیات زندگی او را بهطور اساسی تغییر میدهند. زمکیس با استفاده از فناوریِ موشن کپچر و جلوههای بصری پیشرفته، داستان کلاسیک دیکنز را بهگونهای مدرن بازگو میکند و عنصر زمان را بهعنوان خط اصلی این تحول در نظر میگیرد.
۱. زمان و ساختار روایی
فیلم از سه بخش اصلی تشکیل شده که هریک به نمایندگی از یکی از ارواح کریسمس است: روح کریسمس گذشته، حال و آینده. این سه بخش بهطور مستقیم به مفهوم زمان مربوط میشوند و به اسکروج فرصت میدهند تا از دیدگاههای مختلف به زندگی خود بنگرد. این ساختار بهطور مداوم حرکت در زمان را بهعنوان ابزاری برای شناخت و تغییر استفاده میکند. گذشتهی اسکروج او را با اشتباهات و رنجهایی روبهرو میکند که در طول سالها جمع کرده است؛ حال به او نشان میدهد که چگونه اعمالش بر دیگران تأثیر میگذارد؛ آینده نیز تصویر ترسناکی از مرگ و نابودی او را به نمایش میگذارد.
۲. زمان بهعنوان ابزار تحول شخصیت
عنصر زمان در «سرود کریسمس» بهعنوان عاملی برای تحول شخصیت اسکروج عمل میکند. اسکروج مردی سرد و خسیس است که در طول زمان بهدلیل تجربیات تلخ زندگی، احساسات انسانی خود را سرکوب کرده است. مواجههی او با زمانهای مختلف به او این امکان را میدهد تا اشتباهات گذشتهاش را درک کند، به تأثیرات منفی حالش پی ببرد و با دیدن آیندهی وحشتناک خود تغییر کند. فیلم بهشکلی اثرگذار از عنصر زمان برای نمایش این تحول استفاده میکند و نشان میدهد که چگونه درک درست از گذشته، حال و آینده میتواند شخصیت را تغییر دهد و زندگی را بهتر کند.
۳. استفادهی بصری از زمان
رابرت زمکیس از فناوری موشن کپچر و جلوههای ویژه برای نشاندادن مفهوم زمان بهشیوهای نوآورانه استفاده میکند. تغییرات زمانی در فیلم پویا و عجیب به تصویر کشیده میشوند. برای مثال، هنگامی که اسکروج به گذشته بازمیگردد، فضاها و صحنهها بهشکلی روان تغییر میکنند که نمادی از ناپایداری و گذر زمان است. جلوههای بصری فیلم، بهویژه در صحنههایی که ارواح او را از یک زمان به زمان دیگر منتقل میکنند، طوری طراحی شدهاند که حس حرکت سریع و تغییرات پیشبینیناپذیرِ زمان را بهخوبی منتقل کنند.
۴. زمان و رستگاری
یکی از پیامهای اصلی داستان «سرود کریسمس» این است که هیچگاه برای تغییر و رستگاری دیر نیست. اسکروج، که سالها در مسیر اشتباه حرکت کرده، در طول یک شب با کمک عنصر زمان به نگاهی عمیق درمورد زندگی خود دست مییابد. این پیام که زمان میتواند فرصتی برای جبران اشتباهات و شروع دوباره فراهم کند، بهشکلی قوی در فیلم نمایان شده است. اسکروج با دیدن آیندهای که او را بهسوی مرگ و تنهایی میبرد، تصمیم میگیرد از فرصتی که هنوز برای او باقی مانده استفاده کند و زندگی خود را تغییر دهد.
۵. زمان بهعنوان ابزاری برای انتقاد اجتماعی
داستانهای دیکنز همواره بهعنوان نقدی از نابرابریهای اجتماعی و بیتفاوتی ثروتمندان به فقیران تلقی شدهاند. زمکیس نیز با تأکید بر عنصر زمان، بهویژه زمان حال، به نقد اجتماعی میپردازد. روح کریسمس حال به اسکروج نشان میدهد که چگونه ثروتش بر زندگی دیگران تأثیر گذاشته است؛ او زندگی تنگدستان، مانند خانوادهی باب کراچیت، را میبیند و میفهمد که چگونه بیتفاوتی او به دیگران رنج فراوانی را برایشان به همراه آورده است. زمان در اینجا بهعنوان ابزاری برای نشاندادن تفاوتهای طبقاتی و مسئولیت اجتماعی مورداستفاده قرار میگیرد.
۶. ناپایداری زمان
یکی از نکات اصلی در «سرود کریسمس» ناپایداری زمان است. زمان بهعنوان عاملی بیرحم و غیرقابلگریز به تصویر کشیده میشود. آیندهای که روح کریسمس آینده به اسکروج نشان میدهد، تصویری از مرگ و نیستی است. زمکیس با نشاندادن این تصویر، بهروشنی به مخاطب نشان میدهد که چگونه زمان میتواند تمام دستاوردها و ثروتهای مادی را نابود کند و تنها اعمال نیک و انسانیت است که باقی میماند.
نتیجهگیری
فیلم «سرود کریسمس» رابرت زمکیس با استفاده از عنصر زمان بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی داستانگویی، نهتنها به ماجرای تحول شخصیتی اسکروج میپردازد، بلکه بهطور عمیقتر به مفاهیمی مانند مسئولیت اجتماعی، اهمیت خاطرات و قدرت تغییر میپردازد. زمان در این فیلم ابزاری برای نقد اجتماعی، تغییر و نمایش ناپایداری دنیاست. این فیلم نشان میدهد که چگونه میتوان از گذشته درس گرفت، حال را درک کرد و آینده را بهبود بخشید؛ و درنهایت پیام امید و رستگاری را در دل خود جای داده است.
ارسال نظر در مورد این مقاله