10.22081/hk.2024.76493

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

موضوعات

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست!

 

یک روز «مهر» تصمیم گرفت تا نیروی خودش را بسنجد. دور و اطراف را نگاه کرد و حس کرد چیزی قدرتمندتر از خورشید نیست. به آسمان رفت تا با خورشید کشتی بگیرد. خورشید که نمی‌خواست قدرتش را از دست بدهد، روبه‌روی او ایستاد. آن‌ها مثل دو تا دشمنِ خونی، دست در گردن هم انداختند و دعوای شدیدی بین‌شان اتفاق افتاد. بالاخره مهر از غفلت خورشید سوءاستفاده کرد و او را به زمین زد؛ اما بعد از این کار، مهر که دید جای خورشید خالی است و با نبودن او همه‌جا تیره‌وتار می‌شود، تصمیم گرفت اشتباهش را جبران کند. مهر به خورشید کمک کرد تا بلند شود؛ دست راستش را جلو برد و هر دو با هم دست دادند. مهر به‌عنوان عذرخواهی تاجی بر سر خورشید گذاشت و از آن روز به بعد، خورشید و مهر دو دوست صمیمی و وفادار شدند. خورشید سر جایش قرار گرفت و مثل همیشه بر همه‌چیز ‌تابید و مهر که حالا رفیق جان‌جانی خورشید شده بود، اشعه و پرتوی خورشید شد؛ مهر با این کار، محبت، دوستی و مهربانی خورشید را به همه‌ی دنیا می‌رساند.

این افسانه درباره‌ی مهر و دوستی از حدود پنج هزار سال پیش بین مردم شایع بوده است.

با شنیدن این افسانه می‌فهمیم که مهر انگار قبل از هرچیزی در این دنیا بوده است و به همه‌چیز احاطه داشته و دارد؛ پس بی‌جهت نیست که عده‌ای به مهر، «ایزد» می‌گویند؛ او تجلی خدای مهربان است.

CAPTCHA Image