10.22081/hk.2024.76293

و هیچ‌کدوم حرکت نمی‌کنن!

موضوعات

اتاق مشاور

و هیچ‌کدوم حرکت نمی‌کنن!

طیبه رضوانی

نمی‌دونم نمایش‌نامه‌ی «در انتظار گودو» رو خوندی یا نه؟ نمایش‌نامه با این دیالوگ به پایان می‌رسه:

ولادیمیر:         برویم؟

استراگون:        برویم.

و هیچ‌کدام حرکت نمی‌کنند!

 این نقل قول، ارتباط مستقیمی داره به گفت‌وگوی امروز، چون بحثمون راجع‌به تصمیم‌گیری و انتخابه. می‌دونی تصمیم‌گیری کی اتفاق می‌افته؟ وقتی که ما خودمون رو به زنجیره‌ای از رفتارها متعهد کنیم. پس اگه عملی از ما سر نزنه، در واقع ما تصمیمی نگرفتیم. مثل همین کاری که شخصیت‌های نمایش‌نامه‌ی در انتظار گودو انجام دادند. اون‌ها فکر کردند، حتی قصد انجام کاری رو داشتند، اما چون هیچ کاری نکردند، در واقع تصمیمی نگرفتند. دقت کردی گاهی وقت‌ها تصمیم و انتخاب چقدر سخت می‌شه؟ تا حالا از خودت پرسیدی چرا بعضی‌ها نمی‌تونند راحت انتخاب کنند؟ یه آدم خیلی گردن‌کلفت توی علم روان‌شناسی می‌گه: «تصمیم‌ها به دلایل مختلفی دشوارند. بعضی دلایل روشن و واضحند و بعضی دلایل ناخوداگاهند.» گاهی وقت‌ها انتخاب برای ما سخت می‌شه، چون می‌دونیم اگه یه مورد رو انتخاب کنیم، سایر موارد رو از دست می‌دیم. تصمیم‌گیری برای انتخاب یک چیز، خیلی وقت‌ها به معنای چشم‌پوشی‌کردن ما از چیزهای دیگه‌ست و همین مسئله‌ست که کارمون رو سخت می‌کنه. انتخاب یک گزینه یعنی این‌که من باید از سایر گزینه‌های موجود، صرف‌نظر کنم. مثل وقتی که من برای شام سه تا گزینه دارم و باید بین پیتزا و چلوکباب و ساندویچ فقط یکیش رو انتخاب کنم. تازه می‌دونی قسمت دردناک ماجرا کجاست. این‌که گاهی وقت‌ها بعضی گزینه‌هایی که انتخابشون نکردیم، برای همیشه از دست می‌رند و ممکنه دیگه نتونیم هیچ وقت انتخابشون کنیم و این در حالیه که ما در زندگی مدام در معرض انتخاب هستیم. یه وقتایی هم تصمیم‌گیری به خاطر احساس گناه برامون سخت می‌شه. بچه‌ای رو فرض کن که پدر و مادر بسیار کنترل‌گری داره و همیشه همه‌ی تصمیمات مربوط به اون بچه رو پدر و مادرش می‌گیرند. در همچین خانواده‌ای کودک حس می‌کنه هیچ وقت خودش حق تصمیم‌گیری نداره و نمی‌تونه انتخاب آزادانه‌ای داشته باشه و فقط والدینش اجازه دارن در مورد انتخاب‌هاش تصمیم بگیرند. پس اگه یه روز والدینش نباشند و اون مجبور بشه خودش انتخاب کنه، بسیار حس بدی پیدا می‌کنه. یه جور احساس عذاب وجدان و گناه. شاید باورتون نشه، اما یکی دیگه از دلایل سخت‌بودن انتخاب، اینه که ما دنبال شریک جرم می‌گردیم. گاهی وقت‌ها ما ناخودآگاه می‌ترسیم که بعداً از انتخابی که کردیم پشیمون بشیم و برای فرار از ترس پشیمونی، ترجیح می‌دیم مسئولیت انتخابمون رو گردن یکی دیگه بندازیم تا بعداً اگه فهمیدیم انتخاب اشتباهی کردیم، بتونیم از خودمون دفاع کنیم و بگیم من که تقصیر ندارم، فلانی برام انتخاب کرد. می‌دونی چرا بحثم رو با دلایل سخت‌بودن انتخاب شروع کردم؟ چون خیلی از ما واقعاً نمی‌دونیم دلیل بعضی ترس‌هامون چیه و وقتی دلایلش برامون به شکل واضحی توضیح داده بشه، خیلی راحت‌تر می‌تونیم با ترسمون مقابله کنیم. اگر تو هم از اون دسته آدمایی هستی که ترجیح می‌دی بقیه به جات تصمیم بگیرند و انتخاب کنند، دوباره برگرد و گفت‌وگوی امروز رو با دقت بخون تا دلیل ترست از انتخاب رو متوجه بشی. موافقی چند تا  نکته‌ی طلایی رو با هم مرور کنیم؟

  • دیدی بعضی‌ها موقع تصمیم‌گیری راجع‌به یه مسئله‌ی کوچیک، چقدر فکر می‌کنند؟ اونا باید بدونند تفکر زیاد، همیشه به معنای تفکر خوب نیست.
  • خیلی خوبه که ما یاد بگیریم گاهی وقت‌ها موقع انتخاب‌، به صدای قلبمون گوش کنیم.
  • اگه همیشه انتخاب‌کردنمون خیلی طول می‌کشه، بهتره برای خودمون زمان تعیین کنیم. مثلاً با خودمون قرار بذاریم که من در مدت ۵ دقیقه بالاخره تصمیم می‌گیرم که کدوم یکی از این لباس‌ها رو بخرم.
  • به این جمله خوب فکر کنیم که امکان نداره ما همه چیز رو با هم داشته باشیم و خیلی وقت‌ها مجبوریم با انتخاب‎کردن یک گزینه، از سایر گزینه‌ها چشم‎پوشی کنیم.
  • هیچ اشکالی نداره اگر بعداً از انتخابی که کردیمپشیمون بشیم. آسمون که به زمین نمیاد. به جای غصه‌خوردن سعی می‌کنیم شجاع باشیم و مسئولیت انتخاب‌هامون رو شخصاً به عهده بگیریم.
  • با ترس‌هامون مواجه بشیم و ازشون عبور کنیم، بهتره وقتی در انتخاب‌هامون دچار ترس از پشیمونی و وسواس می‌شیم، یه کاغذ برداریم و بدترین نتایجی که ممکنه از این انتخاب بگیریم رو بنویسیم. مثلاً بنویسیم اگه من به جای رشته‌ی تجربی، رشته‌ی انسانی رو انتخاب کنم و بعداً پشیمون بشم، بدترین اتفاقی که می‌تونه برام بیفته چیه؟ بعد ببینیم آیا می‌تونیم از پس اون اتفاق‌های بدی که ممکنه در آینده بیفته بربیایم یا نه. اگر دیدیم می‌تونیم اون اتفاق‌ها رو مدیریت کنیم، بهتره دیگه نترسیم و کاری که الان فکر می‌کنیم درسته رو انجام بدیم.
  • معایب و محاسن تصمیم‌هامون رو بنویسیم. این‌جوری راحت‌تر می‌فهمیم کفه‌ی محاسن سنگین‌تره یا کفه‌ی معایب.
  • سعی کنیم دایره‌ی انتخاب‌هامون رو کوچیک‌تر کنیم تا راحت‌تر تصمیم بگیریم، اصلاً خودت بگو تو وقتی بین سه تا گزینه مردد بشی راحت‌تر دست به انتخاب می‌زنی یا وقتی سی‌صد تا گزینه پیش رو داشته باشی؟ وقتی تلویزیون فقط سه تا کانال داشته باشه تو راحت‌تر انتخاب می‌کنی کدوم کانال رو ببینی یا‌ وقتی که سی‌صد تا کانال با برنامه‌های جذاب داشته باشه؟ می‌دونی یه وقتایی هم ما مقصر نیستیم. در جامعه مصرف‌گرا و متنوعِ امروز، یکی از دلایل سختی انتخاب همینه که ما مجبوریم بین یه عالمه گزینه، فقط یک یا دو تا انتخاب داشته باشیم و همین وسواس ما رو تشدید می‌کنه. پس بهتره اول خودمون دایره‌ی انتخابمون روکوچیک‌کنیم. مثلاً اگه می‌خوایم کفش بخریم مشخص کنیم که بین این همه مدل، یه کتونی لازم داریم که رنگش روشن باشه، سبک‌ باشه و مناسب پیاده‌روی باشه. این‌جوری وقتی وارد یه فروشگاه بزرگ کفش می‌شیم، گیج نمی‌شیم. مستقیم می‌ریم سراغ قفسه‌ی کتونی‌ها... و بعد بین گزینه‌های موجود یه کتونی مناسب پیاده‌روی انتخاب می‌کنیم.
CAPTCHA Image