حال گلیمگوشها خوب نیست!
نگاهی به آثار محیطزیستی معصومه میرابوطالبی
هاجر زمانی
همه متوجه تغییرات آبوهوایی عجیب شدهایم. بلایای طبیعی که یقهمان را میگیرد و نمیفهمیم مسئول بخشی از بهوجودآمدنش خودمان هستیم. در این میان افرادی هستند که دست میگذارند روی این نقطهضعفها و ناآگاهیهایی که وجود دارد. این افراد قلم به دست میگیرند و آثاری ماندگار خلق میکنند. از همین گوشهوکنار هم شروع میکنند. از آسیبهای محیطزیستی میگویند که در اقلیم خودمان هست.
این بار سراغ نویسندهی جوانی از کشور خودمان رفتم، نویسندهای که در شمارههای اخیر گوشهای از دغدغهی محیطزیستیاش را در قالب کمیکاستریپی دنبالهدار از جنوب ایران، داریم منتشر میکنیم؛ نویسندهی کمیکاستریپ «داماهی»: سرکار خانم «معصومه میرابوطالبی».
آشنایی با نویسنده
در شهر قم به دنیا آمده، شهری گرم و کویری، اما اصالتاً یزدی است؛ شهر بادگیرها و قناتها. احتمالاً همین زندگی توی شهرهای کویری او را به این نقطه رسانده که فقط مشاهدهگر نباشد و این روزها مهمترین دغدغهاش محیطزیست باشد. از همان نوجوانی دست به قلم برده و خودش میگوید نوشتن را با مجلهی «سلام بچهها» شروع کرده است. از زمانی که این نشریه برای نوجوانان هر شماره مسابقهای تدارک میدید؛ مسابقهی «دنبالهنویسی». همین مسابقهی ساده شد شروع کار نوشتنِ خانم میرابوطالبی...
خانم میرابوطالبی در ابتدا با داستاننویسی برای بزرگسال شروع کرد و دو تا کتاب هم چاپ کرد، اما خیلی زود علاقهاش را پیدا کرد؛ نوشتن رمان و داستان برای نوجوانان آن هم در سبکی که بیشتر مدلِ ترجمهاش را توی کتابفروشیها میبینیم: ادبیات فانتزی و تخیلی.
سفر قهرمان به کوه دماوند
اولین رمان نوجوانِ او، «اژدهای دماوند» است. یک اثر تخیلی و آخرالزمانی با یک قهرمان نوجوان به اسم «پارسا». داستان از روزمرگیهای یک نوجوانِ ایرانیِ خیلی معمولی به اسم پارسا شروع میشود، اما اوضاع زمین عادی نیست و کابوس همیشگی مردم تهران به وقوع میپیوندد؛ زلزله! با این حال بزرگترها نسبت به این موضوع منفعل هستند و حرفِ نوجوانها برایشان اهمیت ندارد. کوهِ خاموشِ دماوند به طرز معماگونه از خواب برمیخیزد و دنیا در حال نابودی است. چند دیو آزاد شدهاند که اصلاً هم از انسانها خوششان نمیآید!
دغدغههای محیطزیستی نویسنده از همین کتاب شروع میشود و همینطور که با پارسا سفرمان را به سوی کوه دماوند آغاز میکنیم، متوجه خرابکاریهایمان در طبیعت هم میشویم و با دیوهایی سروکله میزنیم که از دست ما آدمها خسته شدهاند و دوست دارند وضعیت کرهی زمین هرچه زودتر به زمانهای قبل از دخالت انسان برگردد. در این کتاب شاهد زندهشدن دیوهایی هستیم که از دل «شاهنامه» بیرون آمدهاند و پیوند ادبیات باستانی و امروزی و مدرن را به لطف قلم خانم میرابوطالبی شاهد هستیم.
نگاهی به مشکلات محیطزیستی ایران
یکی از جذابیتهای کار خانم میرابوطالبی پرداختن به مسائل و مشکلات محیطزیستی ایران است. در زمانی نه چندان دور، گذشتگان ما با حفر قناتها مشکل کمآبی را در شهرهای کویری حل کرده بودند، اما این روزها چیزی از آن قناتها باقی نمانده و شاهد حفاری چاههای عمیقی هستیم که آب را از دل زمین بیرون میکشند و سفرههای آب زیرزمینی را خالی میکنند که پیامدهای زیادی دارد؛ از جمله فرونشستِ زمین. معصومه میرابوطالبی، با یک داستان پرکشش به اسم «قنات رسمآباد» به این دغدغه پرداخته است. او میخواهد در این اثر پرکشش به این باور پیشینیان ما بپردازد که میگفتند: «قنات شیرِ زمین را میمکد، اما چاه خونِ زمین را».
در کتاب بعدی او هم این مسئله پررنگ است. مشکلاتِ زیستمحیطیِ ایران... برای همین «گلیمگوش»ها را ساخت و کتاب «پروفسور فوفو» را نوشت تا این نکته را گوشزد کند که: «هر آسیبی به طبیعت برسانیم، یک روز خواهناخواه به خودمان برمیگردد».
گلیمگوشها شخصیتهای دوستداشتنیای هستند که در دنیایی ورای از ما زندگی میکنند، اما حالشان خوب نیست و «سحر»، دختر نوجوان این کتاب، سعی دارد تا حال آنها را خوب کند. در این کتاب به دغدغههای جدید محیطزیستی پرداخته شده که از آنها غافل ماندهایم؛ اولیاش آلودگی صوتی است که حیات خیلی از موجودات زنده را به خطر میاندازد و بعد هم پرداختن به موضوع قاچاق حیوانات که آنها را در معرض خطر انقراض قرار داده است.
«پروفسور فوفو» ادامه پیدا کرد و جلد دوم این مجموعه به اسم «بابا فوفو» هم به چاپ رسید. سحر که به خاطر شغل پدرش دائم در حال مهاجرت است، این بار به نگهبانان دریاییِ گلیمگوشها برخورد میکند و متوجه مشکلات آنها با پساب کارخانهها، استخراج بیرویه از دریاها و ریختن زباله در دریا میشود.
نویسندگان ایرانی به یاری محیطزیست شتافتهاند
در سالهای گذشته آثار زیبا و باارزشی با موضوع محیطزیست ایران خلق شده است و نویسندههای زیادی دست به دست هم دادند تا به حفظ محیطزیست با ارزشمان کمک کنند. البته تعدادشان زیاد است و فقط به چندتایی اشاره میکنم: «سایهی هیولا» اثر «عباس جهانگیریان»، «نامههای گاندو» اثر «معصومه یزدانی»، «افسانه جزیرهی کبودان» اثر «سمیه سیدیان»، «اندوه بالابان» اثر «مهدی رجبی»، «سیمرغ پدربزرگ من بود» اثر «فاطمه سرمشقی» و...
ارسال نظر در مورد این مقاله