10.22081/hk.2024.76174

خانه ی شخصی خورشید خانم

موضوعات

خانه‌ی شخصی خورشیدخانم

احمد اکبرپور

من از شما می‌پرسم: اگر کسی بخواهد برود خانه‌یشان باید چشممان دنبالش باشد و از او هِی عکس بگیریم؟! یا همین طور نگاهش کنیم و آه بکشیم که می‌خواهد برود خانه‌یشان؟! برایش متن ادبی بنویسیم که نرو نرو یا اگر می‌روی مرا با خودت ببر؟! واقعاً این کارها درست است؟! حالا می‌پرسید چی شده؟! خب یه نگاه به خودتان بیندازید؛ خورشیدخانم هم مثل خیلی از ما کارمندهاست. صبح اول صبحی از در خانه‌اش  می‌آید بیرون، سگ‌دو می‌زند و وظایفش را انجام می‌دهد و دم غروب هم از در آن طرفی برمی‌گردد سراغ خانه‌اش. درطول روز به چهار تا گل‌وگیاه حال می‌دهد، یک خرده آب‌ها را بخار می‌کند و چند تکه ابر درست می‌کند. توی بیابان‌های بی‌آب‌وعلف هم بدجنسی می‌کند و ضد حال می‌زند به صحرانشینان...

منظور؟! منظورم این است که هزار تا کار دارد ستاره‌ی خدا! باور کنید خرد و خسته است و دم غروب می‌خواهد برگردد خانه، ولی من و شما دست از جانش برنمی‌داریم.

  • آه ای خورشید زخمی، ای غروب غم‌گرفته‌ی خونین، مرا با خودت ببر.
  • ای گلوله‌ی آتشین، خواهش می‌کنم توی افق‌های دوردست ناپدید نشو، لحظه‌ای به پشت سرت نگاه کن. واقعاً منِ له‌وپکیده‌ی غم‌گرفته را نمی‌بینی؟!

آقای محترم! خانم نازنین! طرف می‌خواهد برود خانه‌ی خودش، چرا باید تو را ببرد؟ مگر به شما نگفته‌اند تا کسی تعارف نزده و بفرمایی نگفته، نباید هزار کیلومتری خانه‌ی طرف هم آفتابی بشوی؟ تازه خورشید حتماً خانواده‌ای دارد و طبق اخلاق کهکشانی برای آوردن میهمان باید با آن‌ها هماهنگ کند. اگر شوهرش بداخلاق باشد و بددل که واویلا می‌شود. همین آسمان‌غرنبه‌ها که الکی نیست! تگرگ که بی‌خودی از آسمان ول نمی‌شود! حتماً همین شعرهایی که برایش می‌نویسید و همین آه‌هایی که پشت سرش می‌کشید را بعضی‌ها به گوش فک‌وفامیل و خانواده‌اش رسانده‌اند.

از شما می‌پرسم: اگر خانه‌ی کسی این طرف و آن طرف کوه باشد، ما باید دم آمدن یا رفتنش این قدر نگاهش کنیم و آه بکشیم؟!

  • موقع غروب خورشید دلم می‌گیرد، گویی دلم هوای کسی را می‌کند، سرمای دستانم با هیچ گرمایی گرم نمی‌شود. غروب غروب غروب، خورشید مرا به کجا می‌بری؟!

بعید نیست با چنین متن‌هایی تا چند سال آینده، شوهر و دیگر فک‌وفامیل‌های غیرتی‌اش نگذارند خورشیدخانم پایش را زمین بگذارد، باور کنید می‌رود طرف زهره و ناهید و اورانوس و نپتون و مشتری. بعید نیست منظومه‌ی شمسی و راه شیری را کلاً طور دیگری بچینند. تازه اگر هم خورشید برود طرف هرمز و کیوان و بهرام و بخواهد مشتی نور بپاشد، خیالش تخت است که این‌ها چشم‌پاک هستند. می‌داند تا از خانه‌اش در آمد یا وقتی می‌خواست برگردد خانه‌اش، بهرام یا هرمز هلک‌وهلک پشت سرش راه نمی‌افتند که یا من را ببر به خانه‌ات یا بیا به خانه‌ی ما...

و نکته‌ی آخر این که توی منظومه‌ی شمسی و کهکشان راه شیری هر کسی سرش به کار خودش گرم است و توی مدار خودش چرخ می‌خورد و مثل زمین این قدر بی‌کار و علاف ندارد که این هوا شعر و متن ادبی برایش بنویسند.

پ‌ن: خودم می‌دانم که گالیله گفت خورشید حرکت نمی‌کند و زمین دورش می‌چرخد، اما این را هم می‌دانم که به دلیل تهدیدشدن به مرگ از طرف کلیسا، این حرفش را تکذیب کرد، پس من با خیال راحت در مورد حرکت خورشیدخانم می‌نویسم، این هم که ستاره‌ها شوهر و فک‌وفامیل دارند یا نه هم، نظریه‌ی جدیدی است که حتماً خودم اثباتش خواهم کرد.

پ‌ن2: ضمناً محیط‌زیست که همه‌ش زمین و آت‌وآشغال و بازیافت و این‌ها نیست، خورشید هم برای خودش محیط زیستی دارد و اگر اذیتش کنیم و یک روز نیاید سر کارش، همه‌ی ما توی زمین نابود می‌شویم. حالا دیدید چقدر محیط‌زیست ایشان مهم هست؟!

CAPTCHA Image