10.22081/hk.2024.76167

چه کسی سطل های زباله را پر می کند

موضوعات

چه کسی سطل‌های زباله را پر می کند؟

زینب ایمان‌طلب

وقتی بچه بودم مادربزرگ مرحومم بعدازظهر تابستان وقتی توی حیاطِ باصفای خانه‌اش، زیر آلاچیقی که از ساقه‌ها و برگ‌های به‌هم‌پیچیده‌ی انگور ساخته شده بود می‌نشستیم و تندتند خربزه و هندوانه می‌خوردیم، پوست‌های هندوانه و خربزه را با حوصله می‌تراشید و برای خودش به زبان امروزی‌ها «اسموتی» درست می‌کرد و می‌خورد، ما هم پوست‌های هندوانه را بلند می‌کردیم و مثل قدحی شاهانه آب هندوانه‌ها را هورت می‌کشیدیم. بعدش مادربزرگ پوست‌هایی که دیگر ذره‌ای هندوانه و خربزه بهشان نچسبیده بود را توی کیسه نایلونی می‌ریخت و پشت در حیاط می‌گذاشت، دقایقی بعد یا چند ساعت بعد صدای موتوری را می‌شنیدیم که پشت در خانه مادربزرگ توقف می‌کرد و پوست‌ها را می‌برد. آن زمان اکثر مردم چنین کاری می‌کردند، پوست‌های میوه‌شان را پشت در می‌گذاشتند و چوپان‌ها و دام‌دارها که با موتورهای خورجین‌دارشان توی کوچه‌پس‌کوچه‌ها دور می‌زدند و برای دام‌هایشان خوراک جمع می‌کردند...

اما بعضی زباله‌ها را نمی‌شود به دام‌ها داد یا کود برای درختان کرد و...

مقوله‌ی تولید زباله برای من خیلی عجیب است. فکر کن ما آدم‌ها روی زمین یک چیزهایی درست می‌کنیم که اضافه است و به درد نمی‌خورد و باید آن‌ها را دور بریزیم. حالا این دور کجاست؟ روی زمین؛ همان سیاره‌ای که تویش زندگی می‌کنیم.

احساس می‌کنم یکی از چیزهایی که به آدم‌ترشدن ما انسان‌ها کمک می‌کند و به طی‌کردن پله‌های نردبان اشرف مخلوقات شدن سرعت می‌بخشد، این است که تا می‌توانیم زباله کم تولید کنیم یا برای چیزمیزهای اضافی تولیدشده، خلاقیتی به خرج دهیم که دومرتبه به چرخه‌ی مصرف برگردند و خوش‌بختانه آدمی‌زاد موجود جالبی است، هی ما را غافل‌گیر می‌کند، وقتی ناامید و خسته و بدبین به آینده هستیم؛ ناگهان ققنوس‌وار از دل حوادث و اتفاقات بلند می‌شود و طرحی نو در می‌اندازد...

بشر از گذشته سعی کرده است زمین را حفظ کند و محیط زندگی‌اش را از آلودگی دور نگه دارد. هر بار با روشی تولید زباله را به حداقل رسانده است، مثلاً در قدیم مثل مادربزرگم عمل می‌کردند و حالا نوع دیگری از استفاده بهینه از پوست میوه ترویج می‌شود: تولید «خشکاله». من هم مدتی انجام دادم. به یاد مادربزرگ مرحومم این بار پوست‌های هندوانه و خربزه را پشت در نگذاشتم، آن‌ها را خشک کردم و وقتی زیاد شد به کمک دوستانم به دام‌داری‌ها و چوپان‌های روستاهای اطراف رساندیم. دوست عزیزم هنوز این کار را انجام می‌دهد، توی حیاط خانه‌اش پر است از کیسه‌های خشکاله که دوست و آشنا و همسایه برایش می‌برند و او آخر هفته همه را بار ماشینش می‌کند و برای دام‌دارها می‌برد.

 خوش‌بختانه امروز آدم‌ها فهمیده‌اند توجه به زباله می‌تواند برای آن‌ها صرفه اقتصادی و سودآوری داشته باشد. می‌شود هم زباله‌ها را کمتر کرد و هم درآمد کسب کرد. چند روز پیش با آقایی آشنا شدم که در چابکسر، بلای زیبایی سر زباله‌ها آورده است. او با زباله‌ها مصالح ساختمانی می‌سازد. این خلاقیت برایم جالب بود و نکته جالب‌تر برایم آن بود که متوجه شدم ایشان فارغ‌التحصیل رشته‌ی بازیافت و مدیریت پسماند است.

برای نجات زمین و مدیریت پسماندها امروزه به راه و روش علمی اهمیت داده می‌شود. علم و تخصصی که مهندس جوان آن را با شفقت و درایت فرهنگ و بومش درهم آمیخته و توانسته دل زباله‌های بوگندو را به اندازه‌ی بتن‌های ساختمانی سخت کند و آجرهای زندگی‌های مختلفی را از دل این طلای سیاه استخراج کند...

شاید مهندس بعدی که قرار است در این رشته تحصیل کند و زمین را نجات بدهد یکی از شما باشید.

CAPTCHA Image