کتابخانهای بر فراز آسمان
معرفی کتابهای اتوپیا و دیستوپیایی
حنانه طوسی
سری دونده هزارتو
نویسنده: جیمز دشنر
مترجم: مینا موسوی
ناشر: افق
زمانی که توماس در یک آسانسور به هوش میآید، تنها چیزی که میتواند به خاطر بیاورد، نامش است. او را پسرهای غریبهای احاطه کردهاند که مانند او، حافظهشان را از دست دادهاند. در پشت دیوارهای سنگی اطراف آنها، هزارتوی بیکرانی وجود دارد که مدام در حال تغییر است. این هزارتو، تنها راه خروج از این مکان به حساب میآید و تا به حال هیچکس زنده از آن رد نشده است. با پیشروی داستان، دختری با پیامی وحشتناک از راه میرسد: «به خاطر بیار، زنده بمان و فرار کن»!
هومان
نویسنده: محمد نصراوی
ناشر: سوره مهر
شهر «نیهیپ» در رمان «هومان» دقیقاً پادآرمانشهری است که در آن، سیاهی و رنج انسانها به تصویر کشیده شده و نویسندهی کتاب سعی میکند به همراه هومان و هممسیرشدن او با شخصیتهایی مانند آرمان، امید و سامان مسیر برونرفت از پادآرمانشهر را پیدا کند. مردم نیهیپ از وقتی که یادشان میآید برای حاکم ستمگر شهر یعنی شداد مشغول بیگاری هستند تا برایشان «لوخوریا» را که کسی نمیداند چیست و چه زمانی ساختش به اتمام میرسد، بسازند. هومان هم یکی از این مردم است تا اینکه اتفاقاتی باعث میشود به اجبار از نیهیپ خارج شده و با دنیای دیگری آشنا شود.
رویای جورج ار
نویسنده: آوریلها کی لوگوین
مترجم: حسام جنانی
ناشر: کتابسرای تندیس
«جورج ار» پس از بیداری از خواب، درمییابد که رویاهایش میتوانند واقعیت را تغییر دهند. او از دکتر «ویلیام هابر» درخواست کمک میکند؛ روانشناسی که به سرعت، افسار این قدرت جورج را به دست میگیرد. حالا جورج باید در برابر مهارت دکتر هابر در دستکاری رویاها به منظورِ رسیدن به اهدافش، از واقعیت محافظت کند.
مترو ۲۰۳۳
نویسنده: دمیتری گلوخوفسکی
مترجم: فربد آذسن
ناشر: کتابسرای تندیس
اکنون سال 2033 است و نوع بشر، خود را به نابودی کشانده است. چند هزار نجاتیافته، موفق شدهاند خود را به متروی مسکو برسانند و از تشعشعات مرگبار سطح زمین بگریزند. آنها هیچ راهی برای فهمیدن این موضوع ندارند که آیا انسانهای دیگری نیز در کرهی زمین نجات یافتهاند یا خیر. با گذشت چند دهه، تمام زندگی این افراد به محیط مترو محدود شده است؛ ایستگاهها، تبدیل به ایالتهایی شده که در آنها، ایدئولوژیهای مختلف حکمرانی میکنند و پول رایج، فشنگهای اسلحه است. «آرتیوم»، مرد جوانی که تقریباً زندگی بر سطح زمین را به یاد نمیآورد، در یکی از شمالیترین ایستگاههای مترو به نام VDNKh زندگی می کند. این ایستگاه، جانپناه و دیوار حائل بین انسانها و موجودات جهشیافتهی بر سطح زمین است؛ ایستگاهی که خانهی آرتیوم به حساب میآید تا این که روزی سروکلهی مردی به نام «هانتر» پیدا میشود که چیزی در آرتیوم نظرش را جلب میکند؛ چیزی که او را متقاعد میکند انجام مأموریتی باورنکردنی در میان ایستگاهها و جوامع متروی مسکو را به عهدهی آرتیوم بگذارد.
ز مثل زکریا
نویسنده: رابرت ابراین
مترجم: فرزاد فربد
ناشر: پریان
«آن بوردن» شانزده سال دارد و کاملاً تنها است. جهانی که او زمانی میشناخت کاملاً از بین رفته است. یک جنگ هستهای همه را از او گرفته است. در یک سال گذشته، او در یک دره دورافتاده زندگی کرده است و هیچ اثر از بازماندگان دیگر وجود ندارد.
شخص دیگری هنوز زنده است و خود را به سمت دره، راهی میکند. این مرد کیست؟ او چه میخواهد؟ آیا میتوان به او اعتماد کرد؟ هر دو هیجانزده و وحشتزده، زود متوجه میشوند که ممکن است چیزهای بدتری نسبت به آخرین فرد روی زمین وجود داشته باشد!
آخرین بچههای زمین
نویسنده: مکس برلیر
مترجم: نسرین خلیلی
ناشر: پرتغال
از زمانی که هیولاها به شهر حمله کردهاند، پسری معمولی و سیزده ساله به نام «جک سالیوان» در یک خانهی درختی زندگی کرده است؛ خانهای که جک آن را با منجنیق، خاکریز، بازیهای ویدئویی و کلی خوراکی، تا دندان مسلح کرده است. اما جک اصلاً به تنهایی نمیتواند در مقابل دستهی زامبیها، موجوداتی خبیث و بالدار و مخصوصاً هیولایی ترسناک و باهوش به نام بلارگ کاری از پیش ببرد. به همین خاطر، او یک تیم درست میکند: «کوینت»، بهترین دوستش؛ «دِرک»، قلدر مدرسه که رفتارش بهتر شده؛ «رووِر»، حیوان خانگی وفادار جک و البته «جون»، یکی از بهترین دوستانش.
با کمک این شخصیتها، جک تصمیم دارد که بلارگ را از بین ببرد، در این شرایط سخت به موفقیت برسد و به یک قهرمان تبدیل شود. آیا او از پس این کارها برمیآید؟
ارسال نظر در مورد این مقاله