مدینهی فاضله دارین سیری چنده؟
هادی خورشاهیان
الان نه وقتش را دارم و نه حوصلهاش را که بروم توی کتابها بگردم و ریشه و وجهتسمیهی مدینهی فاضله را برایتان پیدا کنم و دربارهی اُتوپیا و یوتوپیا و دیستوپیا داد سخن بدهم! این یک خبر خوب است! از چه جهت؟ از این جهت که نشان میدهد برای ساختن آرمانشهر نباید روی من حساب کنید، چون من حتّی حالوحوصله ندارم بروم ببینم اصل این آرمانشهر چی هست و به چه دردی میخورد.
وقتی میخواهیم یک شهر آرمانی داشته باشیم - در اینجا منظور جامعهی آرمانی است- باید تلاش کنیم؛ یعنی اوّل باید تلاش کنیم بفهمیم چه قوانینی یک جامعهی آرمانی را میسازد و بعدش برویم راهکار پیادهکردن این قوانین را پیدا کنیم. خُب تا اینجا انگار خیلی سخت نیست و چند نفر اهلدل و صاحبنظر میتوانند این قوانین و راهکارها را پیدا کنند. کمی که دقّت کنیم میبینیم انگار این کار را قبلاً کردهاند و به اندازهی کافی قانون خوب و راهکار داریم. از کتابهای آسمانی تا حکومتها، همه و همه برای ساختن یک مدینهی فاضله، قوانین و راهکارهای خوبی ارائه دادهاند.
پس واقعاً مشکل کجاست؟ مشکل دقیقاً همینجاست؛ در همین سرمقاله، در نویسندهاش، در خوانندهاش! یعنی آدمها باید خودشان قوانین را اجرایی کنند تا به آرمانشهر برسند. یک مثال میزنم از این مثال خوبها که تا حالا نشنیدهاید؛ نه از اینها که به شما میگوید این کار را بکن و آن کار را نکن، البته ته مثال من هم به همینجا میرسد، ولی مسیر کمی فرق میکند:
فرض کنید انتخابات یکی از بهترین کارهای مدینهی فاضله باشد. نیاز به فرض نیست؟ واقعاً همینطور است؟ خُب چه بهتر. کار من هم راحتتر شد. برای یک امری، مثلاً ریاستجمهوری، باید بین چند نفر، یک نفر را انتخاب کنیم. این چند نفری که صلاحیتشان برای انتخابات احراز شده است، حتماً حدّاقلها را دارند، ولی ما میخواهیم به یکی رأی بدهیم که حدّاکثرها را داشته باشد.
اوّل دربارهی او تحقیق میکنیم؛ دربارهی سابقه و عملکردش. بعد به برنامههایی که برای ریاستجمهوری ارائه میدهد، توجّه میکنیم و در نهایت به کسی که به نظرمان بهترین است رأی میدهیم و او هم با اکثریت قاطع آراء رئیسجمهور میشود، ولی بعد از مثلاً یکسال میبینیم خیلی طبق برنامه پیش نرفته است و به وعدههایش عمل نکرده است.
مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که رئیسجمهور برای پیشبرد برنامههایش به بقیهی نهادهای حکومتی نیز نیاز دارد و آنها هم باید با او همراهی کنند، ولی ما چون در انتخابات جاهای دیگر خیلی دقّت نکردهایم، این همدلی و همراهی خیلی اتّفاق نیفتاده است و برنامههای رئیسجمهور بهخوبی پیش نمیرود.
تا اینجا را داشته باشید تا توپ را بیندازم توی زمین خودمان و یک گُل بهخودی تاریخی بزنم. انتخاب رئیسجمهور وقتی خوب نتیجه میدهد که صلاحیت رأی دهندگان هم احراز شده باشد! بله که میخواهد. حتماً باید رأیدهنده هم احراز صلاحیت شود. مگر برای رانندگی گواهینامه نمیخواهد؟ برای مغازه بازکردن پروانهکسب نمیخواهد؟ خُب چرا نباید کسی که رأی میدهد صلاحیتش تأیید شود؟
بگذارید روشنتان کنم: رأی آدمها وقتی واقعاً ارزش دارد که خودشان ارزش داشته باشند! نگران نباش، به کسی برنمیخورد وقتی توضیحم را هم بشنوند. من میروم به شورای شهر رأی میدهم که شهردار درجهیک انتخاب کنند که مثلاً تهران بشود گلستان، یا قُم، یا نیشابور، یا گنبدکاووس. تعریف گلستانشدن شهر را هم میدانم. تحقیق هم میکنم. آدمحسابیها هم رأی میآورند و میروند شورای شهر و شهردار درستوحسابی هم انتخاب میکنند، ولی شهر، گلستان نمیشود. چرا؟ چون من خودم برای رأیم ارزش قائل نشدهام. چطور؟ اینطور:
خواستهام تهران گلستان شود، ولی زبالهام را به جای ساعت نُه شب، ده صبح بردهام گذاشتهام در سطل زبالهی سر کوچه، از این بدتر؛ اصلاً پلاستیک زباله را گذاشتهام روی کاپوت ماشین و وسط بزرگراه افتاده است پایین و من هم گاز دادهام و رفتهام. شهر گلستان نشده است، چون رفتهام دوبله پارک کردهام و قفل فرمان زدهام و رفتهام دنبال کار خودم. از دست شهردار کاری برنیامده است، چون ماشینم را نبردهام معاینهی فنّی و عیبش را هم برطرف نکردهام و دود تهران را برداشته است. شورای شهر زحمتش هدر رفته است، چون درخت جلوی ساختمانمان را بریدهام که نمای ساختمانمان قشنگتر به نظر برسد.
بله رأیدهنده هم باید در همهی اُمور صالح باشد، وگرنه مدینهی فاضله هرگز ساخته نخواهد شد. مدینهی فاضله را سیاستمداران و فیلسوفان و مهندسان نمیسازند؛ مدینهی فاضله را تو میسازی.
ارسال نظر در مورد این مقاله