10.22081/hk.2024.75664

مرد نکونام نمیرد هرگز

موضوعات

مرد نکونام نمیرد هرگز

با نگاهی به کتاب «از سعدی تا آراگون» نوشته جواد حدیدی

هاجر زمانی

اولین بار که شنیدم: «رئیس جمهور فرانسه اسم سعدی را روی بچه‌اش گذاشته» تا چند ثانیه داشتم به این ارتباطات در ظاهر عجیب فکر می‌کردم! ( البته اصلاً عجیب نیست، اگر هنر و ادبیات را بدون مرز و حتی بدون زمان بدانید!)

بعد برایم جالب‌تر شد که فهمیدم جنابِ سعدیِ شیرازی ما، چه نقش مهمی در انقلاب کبیر فرانسه داشته! یادم به دو جلدِ کتاب سعدی افتاد: «گلستان» و «بوستان»؛ روی طاقچه‌ی قدیمی خانه‌ی پدربزرگ. از همان طاقچه‌ها که با احترام یک روطاقچه‌ایِ گل‌دوزی گذاشته‌اند و کتاب‌ها را رویش نشانده‌اند. آن کتاب قدیمی که شیرازه‌اش بارها درست شده، آن کتاب که بر اثر گذر زمان، کاغذهایش شکننده و تُرد شده‌اند، همان کتابی که شب‌های طولانی زمستانِ ما را کوتاه می‌کرد و دور آقاجان می‌نشستیم تا برایمان از قصه‌هایش بگوید... همان کتابی که روی بعضی صفحاتش جای انگشت آقاجان مانده؛ یعنی این صفحات را بیشتر خوانده... این کتابِ قدیمی با داستان‌های کوتاهش به قول ما داستان‌نویس‌ها چه ارتباطی می‌تواند با «انقلاب فرانسه» داشته باشد؟!

تصویر جناب سعدی با عمامه و تصویر ناپلئون سوار بر اسب و شمشیر بر دست با آن کلاه قایقی عجیبش توی سرم می‌آید. هیچ شباهت ظاهری بین این دو وجود ندارد، با این حال حضرت سعدی آن قدر اثرگذار بوده است که... اما اجازه دهید قبل از ادامه این ماجرای تاریخی جذاب به چند موضوع مرتبط بپردازیم.

ادبیات تطبیقی یعنی چی؟

در نقد ادبی، شاخه‌ای وجود دارد به اسم «ادبیات تطبیقی». در ادبیات تطبیقی در مورد روابط ادبی ملل و زبان‌های مختلف، با همدیگر سخن می‌گویند. در این نوع ادبیات بررسی و تجزیه و تحلیل می‌شود تا ارتباطات و شباهت‌های بین ادبیات،‌ زبان و ملیت‌های مختلف چیست. برای همین دکتر «جواد حدیدی»، پژوهشگر و نویسنده و مترجم ایرانی، سراغ ادبیات فرانسه رفت تا ببیند که آیا ادبیات فرانسه و ایران روی هم اثر داشته‌اند یا نه؟ و نتیجه این پژوهش که 30 سال هم طول کشیده، کتابی شد با نام «از سعدی تا آراگون». این کتاب روابط فرهنگی و ادبی کشور ایران و فرانسه را در طول چهار قرن (از اوایل قرن هفدهم تا اواخر قرن بیستم میلادی) بررسی می‌کند. در این کتاب آثار بیش از 90 نویسنده بررسی شده است.

دکتر حدیدی کتاب را به دو بخش اصلی تقسیم کرده است. بخش اول به نویسندگان قرن هفده و هجده میلادی پرداخته است. یعنی از سال 1634، تاریخ اولین ترجمه‌ی کتاب گلستان سعدی به زبان فرانسه! تا سال 1789 ، آغاز انقلاب فرانسه.

بخش دوم کتاب هم تا سال 1982 است؛ تاریخ مرگ «لویی آراگون» از شیفتگان ادبیات فارسی. این کتاب آن قدر اهمیت داشت که جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به این کتاب تعلق پیدا کرد.

سعدی با قدرت روی ادبیات فرانسه اثر می‌گذارد

می‌گویند فرانسوی‌ها سال 1634 با قدرت کلام حضرت سعدی آشنا شدند و این کتاب را به فرانسه ترجمه کردند و با تقلید از سعدی داستان‌ها و اشعار زیادی هم نوشتند. تا دهه‌ی هجده میلادی این کتاب بارها و بارها تجدید چاپ شد، ولی باز هم به نظرشان کافی نبود و در سال 1789 ، کتاب گلستان برای بار سوم به دست شخصی به نام «آبه گودن» انجام داد. البته این کار باز هم به دست اشخاص دیگری ادامه داشت.

می‌گویند اولین کسی که تحت تأثیر زیبایی و شیوایی کلام سعدی و ادبیات شرقی شد، «ویکتور هوگو» بود که اشعاری با نام «شرقیات» سروده است. هوگو در قسمتی از شرقیات با الهام از نثر شیوای سعدی می‌گوید: «گفتم گل بستان را، چنان که دانی، بقایی و عهد گلستان را وفایی نباشد و حکما گفته‌اند هرچه نپاید، دلبستگی را نشاد».

همه چیز گذران است؛ شرق عظمت خود را از دست داده است. غرب نیز به زودی از دست خواهد داد؛ پس چه باید کرد؟ همان کاری که سعدی شیرازی کرده است: باید «گلستانی» ساخت که «بادِ خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد و گردش زمان، عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند، زیرا که: گل همین پنج روز و شش باشد؛ وین گلستان همیشه خوش باشد...»

این جملات در ستایش گلستان است، کتابی که در طول زمان ماندنی بوده و هیچ وقت مضامین آن تکراری و قدیمی نشده‌اند.1

به نظرتان فقط ویکتو هوگو دل‌باخته‌ی قلم سعدیِ شیرازی شد و نوشت؟ نه! نویسنده‌های مشهور دیگری با الهام و حتی تقلید از او نوشتند؛ مثلاً «آفرد دوموسه» داستان «سرگذشت سار سفید» را نوشت. بنیانگذار مکتب پارناس، «لوکنت دولیل»، کتاب شعر «گل‌های اصفهان» را بر اساس آثار سعدی و جامی گفته است. «دبورد والمور»، «مادام رولان»، «اوژن مانوئل»، «آندره بلسور»، «موریس بارس» و «لوئی آراگون» نویسنده‌ها و شاعران معروف دیگری بودند که تحت تأثیر سعدی نوشتند و سرودند.

و اما ماجرای رئیس‌جمهور فرانسه که اسمش سعدی بود...

سه سال از انتشار مجموعه «لوکنت دولیل» نگذشته بود که فردی با نام «سعدی کارنو» رئیس‌جمهور فرانسه شد. سعدی کارنو در رشته‌ی مهندسی تحصیل کرده بود، اما توانست نماینده‌ی مجلس شود، بعد از آن وزیر کار شد و به خاطر عمل‌کرد خوبی که داشت، طولی نکشید که رئیس‌جمهور فرانسه شد. اوضاع اقتصادی فرانسه در آن زمان به هم ریخته بود و باید فردی کارآمد به میدان می‌آمد. کارنو در زمینه‌ی سیاست خارجی هم خیلی موفق بود.

وقتی سعدی کارنو به سر کار آمد، مردم مشتاق دانستن دلیل این نام‌گذاری بودند. او تعریف کرد که پدربزرگش «لازار کارنو» این اسم را برای او انتخاب کرده. پدربزرگش شیفته‌ی باب «سیرت پادشاهان و اخلاقِ درویشانِ» گلستان سعدی بوده است و اصلاً به خاطر همین اندیشه‌های آزادی‌خواه پیدا کرده است. او به آزادی‌خواهان و انقلابیون می‌پیوندد و به مجلس می‌رود. او با افراطی‌گری مخالف بود و افراطی‌گراهای فرانسه را سرکوب کرد و یکی از رهبران انقلاب کبیر فرانسه شد.

لازار به خاطر این علاقه، نام دو تا از پسرانش را سعدی گذاشت، اما در کودکی از بین رفتند. پسر کوچک‌ترش که این علاقه را دید، نام پسرش را سعدی گذاشت، یعنی همان سعدی کارنوی رئیس‌جمهور. رئیس‌جمهور هم اسم پسر بزرگ‌ترش را سعدی گذاشت. البته برای این که اشتباه گرفته نشود، به عادت فرانسوی‌های آن زمان، «سعدی کارنوی چهارم»؛ این سعدی یکی از درجه‌داران ارتش فرانسه شد. شاید برایتان جالب باشد که این اتفاقات در فرانسه زمانی رخ داده که ناصرالدین شاه قاجار بر ایران حکومت می‌کرد. انقلاب مشروطه، آشنایی با ادبیات فرانسه، گسترش صنعت چاپ و انتشار روزنامه‌های مختلف و تأسیس دارالفنون، نقش مهمی در این اتفاقات تاریخی داشتند و باعث آشنایی دیگر جوامع با ادبیات شیرین فارسی شدند.

 

1 – ا ز سعدی تا آراگون، جواد حدیدی، ص 288 و 299

CAPTCHA Image