اتاق مشاور
این بار تو بگو!
نوید کاشف
وقتی مجله موضوعمحور شده، تو خیلی راحت میتونی حدس بزنی دارم راجعبه چه چیزی حرف میزنم!
اما این شماره خیلی فرق داره، چون راستش نمیدونم واقعاً دارم در مورد چی حرف میزنم! عنوانش مادر هست و مادرانگی، اما تو بگو از کدوم قسمتش بگم؟!
هر چی بخوام در مورد مادر بگم تو بهتر از من میدونی، اون قدر شنیدی که همه رو حفظ شدی و این که عمل میکنی یا نه رو من نمیدونم!
من دارم به این فکر میکنم که اگه مادر، یا کسی که باید در حق من و تو مادرانگی کنه، به مادرانگیش عمل نکنه، چی میشه؟! من و تو باید چکار کنیم؟! آیا اون وظیفه داره که مادر باشه یا مادرانگی بکنه؟! شاید وظیفهش نباشه، اما ما وقتی کسی برامون مادری نکنه، حتماً مشکلاتی خواهیم داشت. اغلب نوزادی که شیر مادر نخورده باشه، دچار اختلالاتی توی روانش میشه! یا بچهای که توی آغوش مادر بزرگ نشده باشه، بچهای که حرفهای امیدوارکننده نشنیده باشه، بچهای که محبت ندیده باشه و ... حتماً دچار مشکلاتی میشه.
خب فرض کنیم که اون شخص وظیفه نداره، اون وقت سر ما چی میاد؟! میدونی که کسی که ما رو خلق کرده، درون ما درخواستی رو بارگذاری کرده: «درخواست محبت مادرانه»! مثل ماشینی که انسان اختراع کرده و براش درخواست بنزین و روغن و وسائل دیگه گذاشته و بدون هر کدوم دچار مشکل میشه.
حالا فهمیدی که چرا نمیتونم بنویسم؟!
راستش من دارم به این مسئله فکر میکنم و هنوز جواب درستی براش ندارم! دیگه این ستون «اتاق مشاور» نیست، این ستون، توی این شماره شده: اتاقی که با هم مشورت میکنیم تا راه حلی پیدا کنیم! راه حل در مورد اینکه؛ ما وقتی این محبتها رو نمیبینیم، باید چکار کنیم؟!
تو میدونی دقیقاً دارم از چی حرف میزنم، حتماً بارها به این مسئله فکر کردی. مادر یکی از واژههایی هست که هر موجودی میشناسش و قبل از تولد، این واژه توی لوح هر نوزادی ثبت شده، اما مادرها با هم فرق دارن، البته موضوع ما مادرانگی هست که مخصوص فقط مادرها نیست، مادرانگی رو میتونه پدر خانواده هم داشته باشه، مادرانگی رو میتونه یک معلم، یک پزشک؛ یک مهندس، یک روحانی، یک مشاور، یک استادراهنما و ... هم داشته باشه. یعنی هر کسی که توجه خاص به ما داشته باشه و محبتش بدون منت باشه، هر کسی که ما رو برای خودمون دوست داشته باشه و توقعی از ما نداشته باشه، هر کسی که از شیرهی جونش یا شیرهی هنر و دانش و کارش به ما بچشونه و توقع پسدادن نداشته باشه رو میشه گفت مادرانه با ما رفتار کرده.
اینها درست؛ اما اگه کسی پیدا نشه که این کارها رو بکنه، اون وقت تکلیف چیه؟ ما باید چکارکنیم؟! آیا میتونیم از مادرمون بخوایم به زور این کارها رو بکنه؟! آیا میتونیم اون رو بازخواست کنیم؟! اون وقت با جملات خداوند چه کنیم که به ما گفته که اصلاً حق نداریم مادرمون رو سرزنش کنیم و اون رو بازخواست کنیم؟!
من هم مثل تو توی این مسئله بارها فکر کردم و به نتیجهی درستی نرسیدم!
اصلاً میزان مادرانگی رو چه کسی میتونه مشخص کنه؟! مادرانگی آیا حدومرزی داره؟! یه مادر یا معلم و ... چه کارهایی رو نکنه، مشخص میشه که مادرانگیش رو از ما دریغ کرده؟!
توقع ما چقدر باید باشه از یه مادر؟!
مادری که توی این زمونه مثل مردها از صبح تا شب کار میکنه و باید کار خونه رو هم انجام بده و مدام نگران باشه که دخلوخرج خونه با هم جور دربیاد و حتی وقت سرخاروندن نداره، رو چطور ارزیابی کنیم که مادرانگیش کامل هست یا نه؟!
مادرهای این زمونه آیا اصلاً وقت دارن مادرانگی بکنن؟!
آیا توی این زمونه توقع ما از مادر با توقع دویست سال پیش از مادر، باید یک اندازه باشه؟!
حالا به یه چیز دیگه بیا فکر کنیم؛ تا حالا به این فکر افتادی که ما هم میتونیم مادرانگی داشته باشیم؟!
من فکرکردم، به نظرم ما هم میتونیم مادرانگی داشته باشیم؛ وقتی توی خونه هستیم، کارهایی بکنیم که مادرمون وقتی از سر کار برگشت، کمی وقتش آزاد شده باشه تا اون وقت ببینیم که مادرانگی داره یا نه؟!
من گاهی خودم باری میشم روی دوش مادرم و اون وقت مادرم علاوه بر کار بیرون و کار خونه، باید وقتی بگذاره تا خرابکاریهای من رو درست کنه، اون وقت خودم کاری کردم که اون وقت نداشته باشه!
اگه من درسم رو درست بخونم، اگه گاهی توی کار خونه کمک کنم، مثلاً خرید کنم و ظرف بشورم و خونه رو مرتب کنم، اگه توی آوردن سفره و وسائلش، کمک کنم و ... اون وقت مادرم شاید وقتی آزاد پیدا کنه و اون وقت میتونم توقع داشته باشم که به من رسیدگی کنه و این توقع حتماً کمی معقول هست؟! نظرت چیه؟!
مسئله هنوز سر جاشه و با این حرفها حل نشده! حالا اگه این کارها رو کردیم و باز مادرمون مادرانگی رو در حق ما کامل نکرد، اون وقت باید چکار کنیم؟!
تو این کارها رو کردی تا ببینی چی شده؟! من هم هنوز این طور که گفتم نبودم، پس توقع ما از کجا میاد؟!
ما در حق برادر و خواهر کوچیکمون چقدر مادرانگی داشتیم؟! ما هم برای اونها، حتی برای مادر و پدرمون، حتی برای دوستانمون و معلمها و مردم، میتونیم مادر باشیم. امتحان کنید. حس خوبی داره. وقتی میبینی داری کاری بدون منت برای دیگران انجام میدی، حال خوبی به تو دست میده. این رو من امتحان کردم و خیلی شیرین هست. وقتی ما در حق دیگران مادرانگی کنیم، اون وقت میتونیم توقع داشته باشیم دیگران هم در حق ما این کار رو بکنن.
از مادرانگی در حق پدر و مادر گفتم یادم اومد پیامبر به دخترشون می گفتن: «ام ابیها» یعنی: «مادر پدرش». پس مادرانگی برای پدر و مادر چیز جدیدی نیست.
حالا اگه ما همهی این کارها رو بکنیم و کسی برای ما کاری نکنه، اون وقت باید چکار کنیم؟!
راستش من هم دقیقاً نمیدونم!
باید با هم همفکری کنیم؟!
تو توی این موقعیت چکار میکنی؟ به من هم بگو تا بدونم.
این بار بیا تو مشاور باش و به من مشاوره بده.
راستش من دقیقاً نمیدونم در مورد این ستون چی بنویسم!
مادرانگی چیزی نیست که بشه راحت در موردش حرف زد!
قبول داری؟!
تو تا حالا مادرانگی داشتی؟!
بگو! خواهش میکنم کمکم کن!
شماره بعد هم میخوایم در مورد پدر و پدرانگی حرف بزنیم، تا شماره بعد من فکر میکنم و در مورد این مسئله تحقیق میکنم، تو هم همین کار رو بکن و بعد شماره بعد سعی میکنیم راه حلی پیدا کنیم، اگه تو زودتر به نتیجه رسیدی به من هم بگو، راههای ارتباطیمون رو که یادت نرفته؟
سپاسگزارم از تو دوست خوب من که نظرت رو به من میگی:
ایمیل مجله : salambacheha.mag@gmail.com
ایتای مجله: 09904339561
ارسال نظر در مورد این مقاله