پایان شب سیاه...
یادداشتی بر فیلم «ماجراهای ناگوار یا بچههای بدشانس»
علی خانمرادی
داستان فیلم:
آقای «پو» ادارهکنندهی ثروت خانوادهی «بودلرها»، خبر آتشگرفتن خانه و مرگ والدینشان را به سه فرزند خانواده؛ «ویولت»، «کلاوس» و «سانی»، میدهد. ویولت دختر نوجوان باهوش و مخترعی است، کلاوس برادر نوجوانش کتابخوان است و سانی خواهر کوچکشان که میتواند هر چیزی را گاز بگیرد.
آنها ثروت زیادی به ارث بردهاند، ولی تا زمانی که 18 ساله نشوند، نمیتوانند از این ثروت استفاده کنند. آقای پو که مردی سادهلوح است بچهها را تحویل مردی به نام «کنت اولاف» میدهد تا سرپرست آنها شود، چون ظاهراً نزدیکترین فامیل خانواده بودلرها است، در حالی که بچهها هرگز این مرد شرور و بدجنس را ندیدهاند. کنت اولاف قصد دارد هر طور شده صاحب ثروت آنها بشود، پس هر بار با نقشههای شیطانی خود تلاش میکند به این هدف نزدیک شود، اما بچهها با کمک تواناییهای خود او را شکست میدهند با این حال اولاف ناامید نمیشود. او یک بازیگر تئاتر است و از همین موضوع استفاده میکند و هر موقع که شخصیت پلید و اهداف شیطانیاش برای همه رو میشود، با شکل و شمایل جدیدی وارد میشود و میخواهد ثروت بودلرها را به چنگ بیاورد...
وقتی جانمان به لبمان میرسد!
فیلم سینمایی ماجراهای ناگوار یا داستانهای لمونی اسنیکت که با عنوان «بچههای بدشانس» نیز شناخته میشود، برگرفته از مجموعه کتابهایی با همین نام است. این فیلم در سال 2004 با هنرمندی بازیگر طنز معروف «جیم کری» ساخته شده است. در سال 2017 یک سریال نیز با همین عنوان ساخته و پخش شد که مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت.
فیلم بچههای بدشانس از آن فیلمهای تلخ و غمانگیزی است که همزمان با غم و اندوه و اضطرابی که به بیننده انتقال میدهد، پر است از لحظههای طنز و شیرینی که در پایان به امیدواری ختم میشود.
به معنای واقعی، این فیلم تو را جانبهلب میکند تا در نهایت خطر از بیخ گوش شخصیتهای اصلی عبور کند و طولی نمیکشد که کنت اولاف، شخصیت بدجنس فیلم دوباره با چهرهای جدید سروکلهاش پیدا شود و دلهره و استرس را به جان ما بیندازد.
سنگدلترین نویسندهها
نکته جالب آنجاست که شخصیتهای بزرگسال که وظیفهی مراقبت از بچهها را به عهده دارند، همواره حرفهای بچهها دربارهی کنت اولاف را باور نمیکنند و تصور میکنند آنها دچار توهم و ترس بیهوده شدهاند. بزرگسالانی که بارها فرصت دارند بودلرهای بیچاره را از خطر رودرروشدن با کنت اولاف نجات دهند، اما با سادهلوحی و حماقت خود، کاری میکنند که آنها در خطر مرگ قرار بگیرند.
باید بدانیم این سهلانگاریها از طرف اطرافیان بودلرها هر چند عصبی کنندهاند و حرص بیننده را در میآورند، اما باعث هیجان و تعلیق در فیلم میشوند و موجب میشوند قصه و ماجرای ناگوار فیلم شکل بگیرد. تصور کنید آقای پو که مسئول انتخاب سرپرست یا قیم برای بچهها است، آدم باهوش و دانایی باشد و در همان نگاه اول به نیت و هدف پلید کنت اولاف پی ببرد؛ در آن صورت قرار بود بچهها چه چالشها و خطراتی را پشت سر بگذارند؟
بنابر این گاهی نویسندهها برای ایجاد درام و ماجراهای جذاب، تبدیل به سنگدلترین انسانهای دنیا میشوند. به نظر من که نویسندهی این فیلمنامه یکی از سنگدلترین نویسندهها بوده؛ چون تا امروز فیلمی به این اندازه حرصدرآر ندیده بودم.
امید و امیدواری در پایان شب سیاه
فیلم «ماجراهای ناگوار» در نسخهی سینمایی سال 2004 که با بازی جیم کری پخش شد و کارگردان آن فقط ماجراهای سه کتاب اول از مجموعه کتابهای «دانیل هندلر» را به تصویر کشیده، در واقع فقط شروع حوادث ناگوار و تلخ برادر و خواهران بودلر است. نویسنده کتابها یعنی دانیل هندلر با اسم مستعار «لمونی اسنیکت» 13 کتاب با ماجراهای عجیب و غمانگیز نوشته است که دنبالهی حوادثی است که برای بودلرها رخ میدهد. آنها پس از اینکه توسط کنت اولاف به سرپرستی گرفته میشوند، تلاش میکنند خود را از دست او نجات دهند. پس از آن به خانهی یکی از اقوامشان میروند که خزندهشناس است و مردی مهربان، اما سادهلوح است و در نهایت اسیر حیلههای کنت اولاف میشود.
پس از آن بودلرها توسط آقای پو نزد عمه ژوزفین برده میشوند؛ عمهای عجیب و غریب که او هم فریب کنت اولاف را میخورد و در یک غار گرفتار میشود. در ادامه نیز بچههای بدشانس سر از مکانهایی در میآورند که هیچ کدام برای آنها امن و آرام نیست و همیشه سایهی کنت بدجنس را بالای سر خود میبینند. از کارگاه عجیب چوببری گرفته تا مدرسهی شبانهروزی و... که البته در فیلم سینمایی سال 2004 به آنها پرداخته نشده و ماجرا با ازدواج نمایشی کنت اولاف با ویولت پایان میپذیرد و آن هم با هوشمندی ویولت و کمک برادرش ختم به خیر میشود.
البته در سال ۲۰۱۷–۲۰۱۹ شرکت نتفلیکس سریال مجموعه حوادث ناگوار را در سه فصل با اقتباس از هر ۱۳ کتاب ساخت. فصل اول که در ۱۳ ژانویه ۲۰۱۷ پخش شد، شامل هشت قسمت است و اقتباس از چهار کتاب اول این مجموعه است. فصل دوم در مارس ۲۰۱۷ سفارش داده شد و در ۳۰ مارس ۲۰۱۸ منتشر شد که شامل ده قسمت و اقتباس از کتابهای پنجم تا نهم است. فصل سوم و آخر که در آوریل ۲۰۱۷ اعلام شد و در ۱ ژانویه ۲۰۱۹ منتشر شد، شامل هفت قسمت است و چهار کتاب باقی مانده را اقتباس کرده است.
در این کتابها، فیلم و سریال، همان طور که متوجه شدید تمام سختیها و دردسرهای بودلرها با وجود گرفتاریها و دشواریها با پایان خوش همراهاند، چون بودلرها خوب فهمیدهاند که تنها راه نجات آنها متکیبودن به تواناییها و استعدادهای خودشان است و نمیتوانند روی کمک هیچ کدام از بزرگترها حساب کنند.
میشود به راحتی نتیجه گرفت این داستانهای ناگوار و غمانگیز همواره با امیدواری و پیروزی به پایان میرسد؛ چرا که هر بار این بچههای بودلر هستند که با تکیه بر اختراعات ویولت و دانش کلاوس و البته به کمک دندانهای تیز سانی، از خطرات فراوان جان سالم به در میبرند و به ما یادآوری میکنند پایان شب سیه همیشه سپید است.
طنز تلخ:
وقتی از طنز تلخ حرف میزنیم در واقع داریم دربارهی یک شیرینی تلخ حرف میزنیم. روایت فیلم و اتفاقات آن کاملاً خندهدار و جالب است، اما در عین حال وقتی خودمان را جای شخصیتهای بیچاره میگذاریم، به شدت برایشان دلسوزی میکنیم. همچنین هنگامی که به رفتار آدمهای خوب فیلم دقت میکنیم که چطور از روی خیرخواهی، اما با سادگی و سادهلوحی، بچهها را به دردسر میاندازند، نمیدانیم بخندیم، حرص بخوریم یا ناراحت و کلافه شویم. این دقیقاً چیزیست که آن را یک طنز تلخ و گزنده میدانیم. تلخ برای بودلرها و بینندگان فیلم و البته گزنده برای بزرگترهایی که گاهی از روی خیرخواهی، بچهها را با مشکلات و دردسر مواجه میکنند. در پاسخ به این دسته از بزرگترها باید گفت: «لطفاً به ما اعتماد کنید و دست از کنترلکردن ما بردارید. لطفاً!»
ارسال نظر در مورد این مقاله