امیدداشتن یا نداشتن، مسأله این است

نویسنده

10.22081/hk.2023.75129

امیدداشتن یا نداشتن، مسأله این است

موضوعات


امیدداشتن یا نداشتن، مسأله این است

هادی خورشاهیان

سلام. خوبی؟ خانواده خوب‌اند ان‌شاء‌الله؟ مهمانی خوش گذشت؟ توانستی لباسی را که دلت می‌خواهد بخری؟ تعجّب نکن لطفاً! موضوع صحبت امروز ما یک طوری است که قبلش باید با هم سلام‌واحوال‌پرسی کنیم که نشان بدهد با هم سلام‌وعلیک داریم و بدِ هم را نمی‌خواهیم!

امیدداشتن یا نداشتن مسأله‌ی مورد بحث امروز ماست. می‌خواهیم به شکلی متناسب با شرایط خودمان درباره‌اش حرف بزنیم و باید نشان بدهیم که از شرایط هم حدّاقلِ درک را داریم. همین اوّلِ گفت‌وگو هم اعلام می‌کنیم که کلّاً با امیدداشتن موافقیم و امید یک کارهایی کرده در زندگی بشر که کار هر کسی نبوده است. با این حال از یک منظر دیگر هم می‌شود به امید نگاه کرد؛ مثلاً ما افتاده‌ایم توی چاه و امید داریم یکی بیاید ما را نجات بدهد؛ خب اوّلش که باید مواظب باشیم نیفتیم توی چاه که بعد امید داشته باشیم یکی بیاید و ما را نجات بدهد، بعدش هم باید یک تلاش‌هایی بکنیم، مثلاً داد بزنیم که یکی بیاید نجاتمان بدهد یا به راه‌هایی برای نجات فکر کنیم، مثلاً در دیواره‌ی چاه سوراخ درست کنیم و دست و پایمان را بگذاریم توی سوراخ‌ها و کم‌کم بیاییم بیرون. این البته یک مثال بود و می‌خواستیم به یک چیزی اشاره کنیم که نشان بدهد هم باید مواظب باشیم و هم باید خودمان هم کمک کنیم که امید بتواند برای ما کاری انجام بدهد.

از یک زاویه‌ی دیگر که به امیدداشتن یا نداشتن نگاه کنیم، مسأله کمی جدّی‌تر می‌شود. اصلاً امیدداشتن وقتی معنا دارد که شرایطش کم‌وبیش وجود داشته باشد؛ مثلاً در وسط دریا می‌توان امید داشت که به خشکی برسیم و خیلی دور از ذهن نیست، ولی روی قلّه‌ی برفی در ارتفاع چهارهزار متری اصلاً نباید امید داشته باشیم هلی‌کوپتر بیاید و ما را نجات بدهد. یک مثال دیگر هم بزنیم بد نیست! وقتی شما چهار سال در رشته‌ی علوم انسانی درس خوانده‌اید و در همین رشته هم کنکور داده‌اید، اصلاً امید نداشته باشید پزشکی دانشگاه تهران قبول بشوید.

 تقریباً الان وقتش است برویم سراغ نکته‌ی اصلی؛ نکته در این‌جاست که برای امیدداشتن باید شرایطش فراهم باشد؛ اصلاً نباید الکی به چیزی امیدوار باشیم. مثلاً شما در همین سنّ و سالی که هستید، می‌توانید امیدوار باشید که در یک رشته‌ی ورزشی مدال بگیرید، شرایطش هم کم‌وبیش مهیّاست و اگر خوب تلاش کنید بالاخره ده پانزده سالی برای این امیدواری فرصت دارید، ولی من که از مرز پنجاه سالگی هم رد شده‌ام، اصلاً نباید امید داشته باشم روزی در منچستریونایتد هافبک وسط بازی کنم! حتّی توپ جمع کن هم نمی‌توانم باشم. با این وجود همین من، در همین سن، می‌توانم امیدوار باشم که بتوانم بروم سراغ فراگیری زبان شیرین خارجی و مثلاً پنج سال دیگر مثل خارجی ها کتاب بخوانم و فیلم ببینم و توی کنفرانس شرکت کنم.

اگر مطلب بالا را خوب گرفتید، برویم سراغ نکته‌ی نهایی؛ گفتیم امیدداشتن شرایط می‌خواهد و تلاش، و البته این را هم اضافه کنیم که گاهی یک اتّفاق ممکن است بزند پدر شرایط و تلاش را دربیاورد و ما نتوانیم به چیزی که می‌خواهیم برسیم. تا از نکته‌ی نهایی دور نیفتاده‌ایم، اشاره کنم که اصلاً در مورد بعضی چیزها نباید امید داشت. مثلاً ما در شانزده سالگی هم انگیزه‌اش را داریم و هم علاقه‌اش را و هم شرایطش برای همه‌ی ما مهیّاست که برویم یک کاری کنیم که اسممان را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کنند، ولی باید همه‌ی جوانب را در نظر بگیریم و ببینیم این کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم چه فوایدی دارد و چه معایبی. برای رسیدن به هر چیز یا جایگاهی امید نداشته باشید. کلّاً از روی عقل و منطق و این طور چیزها بار سفر به سوی امیدداشتن را ببندید. برای امیدداشتن و رسیدن به چیزی فقط به داشتن علاقه و امکان توجّه نکنید. به خصوص شما که در سنّی هستید که علاقه بیش‌تر از هر چیز دیگری در زندگی برایتان تصمیم می‌گیرد.

امیدوارم توی ذوقتان نزده باشم. من خودم یک بار توی ذوقم خورد و ذوقم باد کرد و بعد که بادش خوابید، کبود شد!

راستش واقع‌بینی هم خوب است، اگر آدم واقع‌بین نباشد، امیدهای الکی توی سرش وول می‌خورد و عمرش را هدر می‌دهد! بعضی‌ها هم خوش‌بینی را دوست دارند، اما من می‌گویم خوش‌بینی باید واقع‎بینانه باشد؛ وگرنه آدم را احمق می‌کند؛ احمق یعنی این که خودش فکر می‌کند که دارد به سمت امیدش پیش می‌رود، اما عملاً دارد پس‌رفت می‌کند، سخت شد انگار! همان واقع‌بین‌بودن و دوری از امیدهای الکی را انجام دهید، بهتر است.

اجازه بدهید در پایان دوباره خودم را مطرح کنم و بگویم که در نوجوانی امید داشتم نویسنده‌ی مشهوری بشوم و تلاش کردم و شرایطش هم کم‌وبیش فراهم شد و الان با بیش از صد و بیست عنوان کتاب چاپ شده، الگوی شما هستم! البته هستم یا نیستمش را شما باید بگویید؛ ولی خدایی دل من را نشکنید و بگویید هستم؛ سپاس.

CAPTCHA Image