طالعبینی تابستانه
احمد اکبرپور
تیر:
متولدین این ماه، جای تیر هی قمپز درمیکنند. دخترهای این ماه توی هوای گرم برای اینکه خنک شوند، مثل مسلسل کلمه از توی دهانشان بیرون میآید اما دروغ چرا درّ و گوهر کم توی کلامشان نیست! و پسرهای این ماه مثل تیربار تعریف و تمجید از خودشان درمیکنند، که البته بسیاریشان تعاریفشان آنقدر زیبا و دلنشین است که آدم فکر میکند اینها چرا فیلمنامهنویس یا داستاننویس نشدند! دخترهای متولد این ماه مرتب فکشان میجنبد و پُز فَک و فامیلشان را میدهند. مثلاً میگویند: «خالهی ما از هر انگشتش یک هنرمند میریزد. با چشم بسته طوری نقاشی میکشد که پیکاسو توی قبر از حسادت میترکد. مثل آب خوردن شعر نو میگوید. رمان عاشقانه مینویسد؛ این هوا! توی آشپزخانه با هستهی گیلاس و زردآلو انرژی هستهای درست میکند.»، و از طرفی همینها در آینده زنان موفق و خانهداران نازنینی خواهند شد!
پسرهای این ماه عمراً از فَک و فامیلشان مایه بگذارند. آنها همیشه نقش اصلی را خودشان بازی میکنند. مثلاً میگویند: «پوزش را زدم، من که مدیر و غیر مدیر سرم نمیشود. اگر وزیر آموزشوپرورش هم توی دفتر بود لولهاش میکردم؛ گفتم که من وزیر و غیر وزیر سرم نمیشود». یا: «هر چهار تا سال بالایی را انداختم جلوی مشت و لگد. تا التماس نکردند و پول یک پیتزا و دلستر نگرفتم، ولشان نکردم. گفتم که من سال بالایی و غیر بالایی سرم نمیشود»، و جالب است این پسرها در آینده وزیر و وکیل میشوند و موفقیتهایشان هر روز بیشتر میشود.
خیلی از ستارههای سینما و چند تایی بوکسور و کشتیگیر ـ در حد تیم ملی ـ از بروبچ همین ماه هستند. اگر توی گرمای شدید یک کاسه فالودهی تگری شیراز بخورند، میروند لبخندی میزنند و کاری به هیچ کسی ندارند!
مرداد:
متولدین این ماه آنقدر دلنازک هستند که اگر ببینند کسی دمپایی توی دست گرفته است، بیاختیار مچش را میگیرند. معمولاً آخر شب که هوا خنک است این اتفاقات میفتد؛ میگویند: «به پرهای طلاییاش نگاه کن. به شاخکهای حساسش خیره شو. نمیبینی چقدر قشنگ روی دیوار راه میرود.» آخر کار همینطور که شعر دکلمه میکنند، خیلی آرام دمپایی را از دست طرف در میآورند، اما باید بدانند که خیلی وقتها همین احساسات دشمن جانشان میشود و باید مراقب باشند.
دخترهای متولد این ماه، به ماه نگاه میکنند و گریه میکنند. به ستارهها همینطور. به کوه، صحرا، گل، طلوع، درخت کوچک، درخت گنده، غروب که دیگر نگو. میگویند: «خورشید عزیز! ...به کجا چنین شتابان؟ ما را با این همه غم و غصه تنها نگذار!» و همین دخترهای دلنازک یکباره در برابر یک مرد تبدیل به شیرهای درنده میشوند و آدم باید روبهروی اینها خیلی حواسش جمع باشد.
اکثر شاعران و نویسندگان خوب و بد توی این ماه چشم به جهان گشودهاند. خوبهایش را که خودتان میشناسید، بدش «احمد اکبرپور» که همین طالعبینیها را نوشته است.
شهریور:
بههرحال شما یک خبر خوبی را میشنوید. مگر میشود که متولدین آخر این فصل داغ، یک خبر خوش را توی عمرشان نشوند؟ آنها همیشه رؤیاهای دور و درازی توی سر دارند. انگاری اصلاً روی زمین زندگی نمیکنند. طرف هنوز سوم راهنمایی را تمام نکرده است، ولی خودش را برای کنکور آماده میکند. همیشه از پولهای توجیبیشان مانند یکی از اعضای بدنشان ـ چشم، دماغ، قلب ـ محافظت میکنند. آنها قطرهقطره جمع میکنند تا بعد توی دریای اسکناس شیرجه بزنند. پسرهای این ماه از پنجم ابتدایی به بعد عینکی میشوند و تا قبولی در دانشگاه، دماغشان به صفحهی کتابهایشان چسبیده است. عکسشان توی مجله چاپ میشود که نفر اول فلان رشته شده است. در آینده با پولهایشان ماشین و خانه میخرند و مثل لواشک، پیتزا و کلهپاچه و بیف میخورند.
دخترهای این ماه حتی وسط جشن تولدشان برای لحظهای کتابشان را باز میکنند. زیر بارش برفهای شادی سریع یکی دو تا فرمول را حفظ میکنند و بعدش دست میزنند و کمی حرکات موزون انجام میدهند. همینطور که میچرخند بهجای ترانههای پرتوپلا، اشعار توی کتابهایشان را حفظ میکنند. میگویند خدا کند توی کنکور بیاید.
بیشتر خلبانان و دکتر یا مهندسها توی این ماه به دنیا آمدهاند.
نتیجه:
حالا میپرسید اینها چه ربطی به گرما داشت؟! اولاً این ماهها گرمترین ماههای سال هستند! ثانیاً اکثر طالعبینیها چیز خاصی ندارند و فقط یک سرگرمی هستند و میشود آنها را در فصل سرما انداخت توی آتش تا بسوزند و ما را گرم کنند. ثالثاً توی این ماههای بسیار بسیار گرم، وجود این متنها باعث میشود کمتر گرما را احساس کنید.
دلایل دیگر را نمیگویم تا سِرِّ نوشتنم فاش نشود!
ارسال نظر در مورد این مقاله