گاهی سفر کردن نیازی به چمدان و بلیط وسیلهی نقلیه و پول زیاد ندارد، گاهی میشود با یک کتاب سفری داشت به سرزمینی بسیار دور...
آنتوان چخوف هنوز دارد مینویسد
مصطفی بیان
امروز داستان کوتاه «مرد سرخوش» نوشتهی آنتوان چخوف را خواندم. آنتوان چخوف از نویسندههای دوستداشتنی من هست. او از جمله نویسندگانی بود که هیچگاه برای یافتن موضوع درنمیماند. برخی دربارهی او نوشتهاند: «حدود ده سال بیوقفه داستان کوتاه مینوشت و همیشه موضوعهای تازهای به خوانندگانش ارائه میداد.» «کورنی ایوانوویچ» نویسنده و منتقد روسی، معتقد بود: «همه تحت تأثیر نیروی خلاقهی چخوف قرار میگرفتند.» «ولادیمیر کورولنکو» دیگر نویسندهی روسی نیز میگوید: «چشمان چخوف همچون منبع خستگیناپذیر شادی و دانش، جوشنده بود. این همان چشمانی است که در پی یافتن موضوعهای داستانی، پرسان پرسان به همهجا سر میزند.»
آنتوان چخوف در نخستین دیدارهایش، از «کورولنکو» پرسید: «آیا میدانی چهطور داستانهایم را مینویسم؟ تماشا کن!» سپس با دقت به میز نگاه کرد و نخستین شیئی را که دید، برداشت؛ یک زیرسیگاری بود. آن را جلوی کورولنکو گذاشت و گفت: «میخواهی فردا یک داستان با نام «زیرسیگاری» برایت بنویسم و بیاورم؟»
نویسندهی پیر اندیشید که «تصورهای مبهمی در بالای زیرسیگاری و اوضاع و حوادث شکلدهندهی آنها به طور نامحدود ازدحام کرده است؛ اما با تمسخر آنجا را ترک کرد. بهراستی آیا این آزادی و سهولت موجود در انرژی خلاقش بود که در او میجوشید و آن داستانهای بیشمار و گوناگون را خلق میکرد؟»
چخوف داستان کوتاه «مرد سرخوش» را در سال 1886 در 26 سالگی نوشت. او در طی سالهای 1882 تا 1888 به طور مداوم و تقریباً بدون وقفه داستان مینوشت. او داستانهایی نوشت که هرچند غالباً از الگوی داستانهای سابق برخوردار بودند؛ اما در برخی از آنها، حرکت به سمت تکامل فکری مشاهده میشد.
جمال میرصادقی در کتاب «ادبیات داستانی» مینویسد: «چخوف سعی میکند که همیشه در داستانهایش خود را مخفی کند تا داستان چون زندگی عینی و بیطرفانه جلوه کند. به همین دلیل است که برای مسائل طرحشده پاسخی نمیدهد و خواننده خود باید راهحل پیدا کند.»
شیوهی نویسندگی چخوف بر ایجاز و خودداری از بروز احساسات و خویشتنداری بنا شده است. این کیفیت، اغلب در همهی کارهای او به چشم میخورد.
دوست دارم شما هم این داستان را بخوانید تا به قدرت داستانگویی چخوف پی ببرید.
ارسال نظر در مورد این مقاله