10.22081/hk.2023.74203

چشمه‌های کم‌نظیر سنگاب روستای علویه

ایران‌گردی و دوچرخه‌سواری

چشمه‌های کم‌نظیر سنگاب روستای علویه

عدالت عابدینی

قیافه‌اش با اکبر عبدی بازیگر مو نمی‌زند. حرف زدنش هم همین‌طور؛ با نمک و دوست‌داشتنی. دور تا دورش را مردم گرفته‌اند. بعضی‌ها از اهالی روستا هستند، بعضی دیگر هم برای سفر آمده‌اند. او هم از شهر میبد آمده. من هم وقت غروب با دوچرخه از ندوشن به روستای علویه استان یزد آمده‌ام، خیلی راه نبود. نگاهی به من می‌اندازد که به دوچرخه تکیه داده‌ام و نگاهش می‌کنم. با تعجب و چشمانی گرد شده می‌پرسد:

- از ندوشن تا این‌جا را رکاب زدی!؟

- ندوشن تا این‌جا که راهی نیست. همش ده کیلومتره، سر پایینی هم هست.

- به من اگه بگن برو از سر کوچه یک کیلو تخم‌مرغ بخر بیار خسته می‌شم.

مردی هم تلاش می‌کرد شماره‌ی دهیار را برایم بگیرد. وای که چه‌قدر در این روستا مهم و مورد توجه شده‌ام. بالأخره موفق می‌شود. انگار که فتح‌الفتوح عظیمی را به سرانجام رسانده باشد با خوش‌حالی و می‌گوید:

- آقای کریمی گفت داشتم فوتبال بازی می‌کردم که نتونستم جواب بدم. الآن خودمو می‌رسونم.

اگر هم جور نمی‌شد، با خودم چادر داشتم. اطراف روستا کمپ می‌زدم و خودم را مهمان طبیعت و سکوت و آرامش و بی خیالی‌اش می‌کردم. به جای ستاره‌های مصنوعی زمینی، ستاره‌های آسمانی را هم با دستانم شکار می‌کردم.

کریمی با لباس ورزشی می‌آید. مردی بلندقد با سبیلی مرتب.  فرم بدنش ورزشکار بودنش را نشان می‌دهد. کلی معذرت می‌خواهد که دیر آمده. عوض این‌که من معذرت بخواهم که بی موقع آمده‌ام و بی‌خبر، او معذرت می‌خواهد! به سمت خانه‌ی‌شان می‌رویم.

روستا چند خانه‌ی کاهگلی با یک آب انبار دارد. آب آن از آب قنات تأمین می‌شود. یزد در گذشته بیش‌ترین تعداد قنات را داشته، روستاهایش هم همین‌طور. سرسبزی روستا زیاد نیست. چند عکس بیش‌تر نمی‌توانم تهیه کنم.

به خانه‌اش می‌رسیم. چند نفر از بچه‌های روستایی هم می‌آیند. سروصدا و شیطنت‌های‌شان تمامی ندارد. شام آماده می‌شود. همگی می‌نشینند سر سفره. یکی از بچه‌ها که از همه کوچک‌تر است چنان به سمت غذا شیرجه می‌زند که همگی بلند می‌خندیم.

کریمی از زندگی شهری اصلاً خوشش نمی‌‎آید و روستای‌شان را با هیچ شهری مقایسه نمی‌کند. خیلی از تهران بدش می‌آید. یک بار آن‌جا رفته. می‌گوید دیگر پایش را به تهران نمی‌گذارد از بس شلوغ و آلوده است. او روستای‌شان را به هر شهری ترجیح می‌دهد.

بخشی از روستا که به ارتفاعات منتهی می‌شود، منطقه‌ی حفاظت شده دارد که حیواناتی مثل کل و بز در آن زندگی می‌کنند. معادن تراورتن و سنگ سفید هم در همان حوالی وجود دارد. این معادن پس از استخراج به کشور چین صادر می‌شوند. نمی‌دانم سهم مردم این روستا از این معادن چیست؟ شاید فضولی‌اش به من نیامده.

اما خبر خوب این‌که به علت حمایت‌های نسبی که از طرف دولت صورت گرفته است، مثل لوله‌کشی آب و گازکشی عده‌ای از مردم به روستا برگشته‌اند و به کار کشاورزی مثل کاشت پسته، یونجه، گندم، انار مشغول شده‌اند. کاش این روستاها آن‌قدر آباد شوند که مردم همگی به روستاها برگردند.

چشمه‌های سنگاب از دیدنی‌های خاص و بسیار منحصر به فرد روستاست که مردم ندوشن می‌گویند این چشمه‌ها متعلق به ندوشن ماست، ولی مردم روستای علویه می‌گویند این چشمه‌ها به روستای ما نزدیک‌ترند، پس به اسم روستای ما تمام می‌شود. حق به علویه‌ای‌ها می‌دهم، ولی این را هم متذکر می‌شوم که مردم ایران ندوشن را بیش‌تر می‌شناسند و به همین خاطر اگر کسی بگوید چشمه‌های سنگاب ندوشن سریع‌تر آن را پیدا می‌کنند تا چشمه‌های آب روستای علویه!

روز بعد از روستای علویه به سمت یزد می‌رودم تا در مسیر، چشمه‌های سنگاب را ببینم. مسیر چشمه، جاده‌ی خاکی است که هیچ تابلویی هم ندارد و فقط با جی‌پی‌اس موبایلم توانستم آن را پیدا کنم. خدا برکت بدهد به این ابزارهای موبایلی که اگر خوب استفاده شوند، خیلی مفید می‌شوند.

جاده‌ی خاکی و درب و داغان، حسابی ویبره به بدنم می‌اندازد. هی بالا پایین می‌روم. نمی‌دانم چرا این مسیر را آسفالت نکرده‌اند. اصلاً شک می‌کنم جاده را درست می‌روم یا نه. دو کیلومتری رکاب می‌زنم تا به دامنه‌ی کوه می‌رسم. دوچرخه را همان‌جا به امان خدا رها می‌کنم و بقیه را مستقیم پیاده می‌روم. نگران هم نیستم کسی دوچرخه را ببرد. اصلاً به جز من و دوچرخه کسی آن‌جا نیست.

مسیر سربالاییِ نسبتاً سختی دارد؛ اما خیلی هم صعب‌العبور نیست. به ارتفاعات که می‌رسم با صحنه‌ای مثل صحنه‌ی چشمه‌های بادابسورت مواجه می‌شوم. باور کردنی نیست که چشمه‌هایی مثل چشمه‌های بادابسورت این‌جا هم باشد! چشمه‌های بادابسورت در استان مازندران هر ساله تعداد زیادی مسافر را به سمت خود جذب می‌کنند. به خاطر شکل و شمایل و طعم خاص آب آن، جزء چشمه‌های بی‌نظیر در ایران و کم نظیر در جهان هستند. چشمه‌های مشابه این چشمه در ترکیه، نیوزیلند، چین، ایتالیا، آمریکا و مکزیک وجود دارد.

کم‌تر کسی است که از وجود چشمه‌های سنگاب خبر داشته باشد که شباهت زیادی به چشمه‌های بادابسورت دارد. این چشمه‌ها به خاطر سنگ‌ها تروارتن و سنگ‌های آهکی شکل گرفته‌اند.

چشمه‌ها حوضچه‌هایی هستند با رنگ‌های قهوه‌ای و سبز یشمی و خاکی. آب خیلی کمی در آن‌ها جریان دارد که این امر باعث انعکاس زیبای تکه‌های ابر در داخل آن‌ها می‌شود. در گوشه و کنار هم غارهای نمکی کوچکی شکل گرفته است. قطرات آب آرام آرام می‌ریزند و بلورهای نمکی زیبایی را به وجود آورده‌اند. در قسمت بالاتر، سرچشمه‌ی اصلی این چشمه‌ها دیده می‌شوند.

دلیل اصلی آسفالت شدن مسیر جاده تا چشمه‌های سنگاب می‌تواند جلوگیری از هجوم بی‌رویه‌ی مسافران به این منطقه باشد. اولین کاری که مسافرها در آن‌جا انجام می‌دهند هجوم به چشمه‌ها و ریختن زباله در اطراف چشمه است.

اگر نرده‌هایی در حاشیه‌ی سنگاب‌ها می‌گذاشتند کار خوبی بود چرا که همان تعداد کمی هم که می‌آیند پای‌شان را داخل چشمه‌ها نمی‌گذاشتند.

CAPTCHA Image