دوستی با جنس مخالف
مهدیس حسینی، کارشناس روانشناسی بالینی
تصور کن چند سال بزرگتر از الآنت هستی و خودِ نوجوانت آمده روبهرویت نشسته است، به او چه میگویی؟ قطعاً خیلی وقتها شده که گفتی اگر برمیگشتم عقب این کار را نمیکردم یا عمراً آن اشتباه را تکرار میکردم. اصلاً اجازه نمیدادم فلان فکر از ذهنم بگذرد.
شاید الآن باور نکنی؛ اما دوستی با جنس مخالف در سنین نوجوانی دقیقاً همان چیزی است که در سالهای آینده قطعاً با خودت میگویی ایکاش این کار را نکرده بودم! حتماً از خودت میپرسی چرا؟ شاید همین الآن توی رابطهی دوستی با یک نفر از جنس مخالف خودت هستی و میگویی بهترین لحظهی عمرم همین الآن است؛ اما بگذار یک مثال برایت بزنم. اگر برای اولین بار یک عطر را بو کنید و از آن خوشتان بیاید به نظرتان آن بهترین بوی دنیاست؛ اما وقتی بروید و عطر دوم را بو کنید، دیگر آن جذابیتی که عطر اول برایتان داشت را ندارد، پس این تفکر در ناخودآگاه شما شکل میگیرد که عطرهای خوشبوی دیگری هم هستند و این تنها عطر خوشبو نیست. رابطهی دوستی با جنس مخالف هم دقیقاً همینطور است. اگر شما قبل از ازدواج با جنس مخالف رابطه داشته باشید قطعاً بعد از ازدواج شروع میکنید به مقایسه کردن، مقایسهی همسرتان با افرادی که پیش از این با آنها در رابطه و دوستی بودهاید. دائم پیش خودتان میگویید فلانی این ویژگی را داشت. او از همسر من بهتر بود و ...
اما اگر قبل از ازدواج رابطههای اینچنینی نداشته باشید همسرتان برای شما بینقصترین فرد دنیا به حساب میآید.
خوب ما در کشوری متولد شدهایم که داشتن یک دوست از جنس مخالف، خلاف هنجارهای سنتی، مذهبی و فرهنگیمان به حساب میآید؛ یعنی به لحاظ دینی و فرهنگی پسندیده نیست که کسی دوستی از جنس مخالف داشته باشد و از این کار منع میشود.
به نظر تو چرا یک شخص علاقهمند به داشتن دوستی از جنس مخالف میشود؟ میتوان گفت به این دلیل که انسانها برای این با کسی وارد رابطهی دوستی میشوند چون به یک همصحبت نیاز دارند، کسی که او را در کنار خودشان داشته باشند؛ اما چرا یک فرد به همصحبت نیاز پیدا میکند؟ یعنی این نیاز در کجا برطرف نشده است؟ خب در درس مطالعات اجتماعی حتماً خواندهاید که همهی نیازهای یک فرد را خانواده برطرف میکند. پس نقطهی شروع ما خانواده است. وقتی کسی برای دوستی با جنس مخالف اقدام میکند؛ یعنی در خانوادهاش کسی را پیدا نکرده که با او درد و دل کند و یا هیچکس نیست تا همصحبت او باشد، پس مشکل اصلی در خانواده است و البته که این تنها دلیل نیست.
بهطورکلی در آغاز نوجوانی به علت بیداری غرایز، گرایش دختران و پسران به دوستی با جنس مخالف بیشتر میشود؛ البته نباید فراموش کرد که در میان پسران داشتن دوست دختر نوعی قدرت اجتماعی، محبوبیت و موفقیت به حساب میآید و عموماً کسانی که توانایی تشکیل خانواده را بنا بر هر دلیلی ندارند، از طریق همین دوستیهای افراطی تلاش میکنند تا نیازهای جنسی و عاطفی خود را برطرف کنند، در مقابل، دختران نیز ارتباط با پسران را نوعی جذابیت برای خود تلقی میکنند. متأسفانه اکثر دختران تصور میکنند که این دوستیها درنهایت به ازدواج ختم میشود.
آسیبهای اجتماعی، تربیتی و روانی چنین دوستیهایی بیشتر متوجه گروه دختران است تا پسران، چراکه پسران بدون هیچگونه محدودیتی تجربههای متنوع اینگونه دوستیها را پشت سر میگذارند؛ اما دختر ایرانی اگر چنین دوستیهایی را تجربه کند تا پایان عمر حرمت و شأن خود را از دیدگاه جامعه و خانواده از دست میدهد.
شاید با خودتان بگویید که در این رابطه دوستی من به آرامش رسیدهام؛ اما باور کنید که در همین رابطهی نامتعارف ممکن است به شما صدماتی نیز وارد شود. بهطور مثال اگر دختر نوجوانی هستی پس عمیقاً روی احساسات و افکار خود تمرکز میکنی و مشکلات و احساسات منفی بهسرعت موجب اضطراب و افسردگی تو میشود، درعینحال اگر در رابطه دوستی بینتان تعارضی به وجود بیاید ممکن است یکی از دو طرف از طریق پرخاشگری به دیگری صدمه بزند. فراموش نکنید دوستی پسر و دختر درصورتیکه منجر به ازدواج نشود آسیبهای روحی زیادی ازجمله افسردگی، کاهش اعتمادبهنفس، سرخوردگی و ازدواج گریزی و نفرت از جنس مخالف را در پی خواهد داشت، کما اینکه اگر به ازدواج ختم شود مشکلاتی همچون بدبینی در زندگی مشترک، یا مقایسهی همسر با دیگران و... نیز دست از سرتان بر نخواهد داشت.
البته که در پایان باید بگویم که این تو هستی که انتخاب میکنی در کدام مسیر قدم بگذاری و من تنها میتوانم بهترین مسیر را به تو نشان دهم. تصمیمگیرنده تنها تو هستی. پس سعی کن با نگاهی درست و عاقلانه بهترین تصمیم را بگیری.
ارسال نظر در مورد این مقاله