اتاق مشاور
تو دقیقاً همان باوری هستی که نسبت به خودت داری
مهدیس حسینی، کارشناس روانشناسی بالینی
شاید در برههای از زمان این فکر به ذهنتان خطور کرده باشد که چرا من در انجام کارهایم موفق نیستم. اینکه احساس میکنید در انجام هیچ کاری موفق نیستید نشانهی این است که شما اعتمادبهنفس کم و تصویر ضعیفی از خود دارید. ممکن است در پیدا کردن اهداف آیندهی خود در زندگی مشکل داشته باشید و احساس کنید که هیچ استعدادی ندارید. این فکر در اغلب موارد وقتی به ذهن شما خطور میکند که خود را با دیگران مقایسه میکنید. شما ممکن است به شبکههای اجتماعی، مجلات، تلویزیون و اخبار نگاه کنید و فکر کنید که تمام افرادی که میبینید، موفق و با اعتمادبهنفس هستند و هدف خود را در زندگی پیدا کردند و یا ممکن است به زمانی فکر کنید که تلاش خود را کردهاید؛ اما به موفقیت نرسیدهاید و شکست خوردهاید، ممکن است به دورانی فکر کنید که نمرات خوبی در مدرسه کسب نکردهاید یا از سوی دیگران نادیده گرفته شدهاید و یا از شما قدردانی نشده است.
شاید گاهی اوقات با خودتان میگویید
اگر اعتمادبهنفسش را داشتم توی جمع انگلیسی حرف میزدم.
اگر اعتمادبهنفس بیشتری داشتم از شکست نمیترسیدم.
اگر اعتمادبهنفس بیشتری داشتم نمیگذاشتم حقم را بخورند.
اگر اعتمادبهنفس داشتم به ورزش مورد علاقهام میپرداختم.
گاهی اوقات تصور میکنیم باید حتماً از سوی یک عده پذیرفته و تأیید شویم تا حس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم. وقتی کل زندگیمان را صرف گوش دادن به حرفها و نظرات دیگران میکنیم. دیگر شجاعت گوش دادن به صدای خودمان را نداریم که این دقیقاً نقطهی مقابل اعتمادبهنفس است. نمیدانم چرا هیچکس حواسش به بلایی که دارد سر آدمهای دنیا میآید نیست؟! همه به داشتن حس بد عادت کردهاند، انگار که دنیا همیشه همینگونه بوده است. همه عادت کردهاند به مقایسه کردن، گویی که از اول همین درست بوده است؛ اینکه خودشان را با بقیه مقایسه کنند و فکر کنند به اندازهی کافی خوب نیستند، زیبا نیستند، باهوش نیستند. بعد از اینکه این برایشان یک باور قلبی شد، احساس بدی نسبت به خودشان پیدا میکنند. حالا تصور کن در این میان همهی آدمها این چیزها را قبول دارند، مثلاً یک چیزی شده است ملاک جهانی برای موفقیت، زیبایی و خوب بودن، آن وقت در کل دنیا فقط دو نفر به این ملاک رسیدهاند و بقیهی دنیا در حس کم بودن، ناکافی بودن، زشت بودن به زندگیشان ادامه میدهند. این مقایسه کردنها و احساس کمبودها دقیقاً در سنین نوجوانی شروع میشود. بیایید کمی واقعبین باشید و اجازه ندهید چند تا مِلاک الکی و غیر واقعی حالتان را بد کند. شاید وقت آن رسیده تا باورها را تغییر بدهید. قبول کنید که تکتک آدمهای دنیا قشنگ هستند و چیزهایی دارند که فقط مختص خودشان است و هرکس در جایگاه خودش میتواند بهترین باشد. هر انسان به شکل منحصربهفرد زیباست و تواناییهایی دارد که قابل مقایسه با هیچ فرد دیگری نیست. یک زن ممکن است مادر موفقی باشد؛ اما همین زن نتواند در فضای کسب و کار موفق عمل کند، یا مردی که در زمینهی حسابداری به شدت موفق است؛ اما نمیتواند یک برنامهنویس خوب باشد. شما ممکن است نوجوانی باشید که در بعضی از کارها موفق عمل میکنید؛ اما در برخی دیگر معمولی هستید، فراموش نکنید که این موفقیت در کارهاست که اعتمادبهنفس شما را بالا میبرد. اعتمادبهنفس یک موضوع ثابت نیست که در همهی زمانها یکسان بماند، ممکن است امسال اعتمادبهنفس بالایی داشته باشید؛ اما برعکس سال آینده اعتمادبهنفس نداشته باشید و دلیل آن اتفاقاتی است که در طی زندگی برایتان رخ میدهد. اگر اتفاقات پیرامون شما خوشایند باشد باعث افزایش اعتمادبهنفستان میشود، اگر در کار خود موفق نباشید بیشک در کاهش اعتمادبهنفستان نقش دارد، از سوی دیگر میزان اعتقادبهنفس شما در موفقیت و شکستهای بعدیتان نقش دارد.
یادتان باشد کسانی که شما را پایین میکشند، از زندگی حذف کنید. اصولاً حرف زدن توی جمعی که اعضای آن هر کلمهای که میگویید را قضاوت میکنند، سخت است. پس قدم اول این است که از این افراد دوری کنید و اطرافتان را با اشخاصی پُر کنید که کنار آنها حس خوبی دارید.
سعی کنید از جملههایی مثل من خوب نیستم یا من همیشه خراب میکنم یا من زشتم یا ... اصلاً استفاده نکنید این جملات حس اعتمادبهنفس را در شما کم رنگ میکند .
فراموش نکنید هر فرد در این جهان چیزی دارد که در آن با استعداد است. ممکن است زمان زیادی طول بکشد تا استعدادها و نقاط قوت خود را شناسایی کنید؛ اما این نقاط قوت وجود دارند، تنها کافی است کمی جستوجو کنید و طرز فکر خود را تغییر دهید و افکاری مثبت نسبت به خودتان داشته باشید.
ارسال نظر در مورد این مقاله