زمستونه- زمستان

10.22081/hk.2023.73773

زمستونه- زمستان


زمستونه

مصطفی مشایخی

شال و کلاه‌تون کجاست

فصل زمستون اومده

سرده هوای کوچه‌ها

سبیل گربه یخ‌زده

 

از آسمون برف میاد

زمین چه با صفا شده

سرسره‌بازی این‌ روزا

بازی بچه‌ها شده

 

توی محل و هر گذر

ببین چه ماجراییه

آدمکای برفی‌‌ و

کلی هنرنماییه

 

 

میثم و سام و پوریا

بچه نگو؛ بلا شدن

با سر و روی یخ‌زده

به عطسه مبتلا شدن

 

سمانه شاد و خندونه

خونه‌ی عمه مهمونه

پا شده با سرعت باد

رفته لبو بِلُمبونه

 

لیزه پیاده‌رو، بَبه‌م!

بپا که کله پا نشی!

خدا کنه که هیچ‌وقت

سوژه‌ی خنده‌ها نشی

 

 

زمستان

عبدالله مقدمی

پوستم باز داده یک پیغام

سوی مغزم: «پس از درود و سلام

 

بنده حس می‌کنم هوا دارد

رو به سرمای سخت می‌آرد

 

گر چه ای مغز عاقل و دانا

تو خودت بوده‌ای مراقب ما

 

تو که عضوی ز تیزهوشانی

خیر هر عضو را خودت ‌دانی

 

باز هم بهر مطمئن گشتن

بشنو ای مخ! نصیحتی از من

 

شال را با کلاه حاضر کن

زود «آماده‌باش» صادر کن!

 

توی این روزهای یخبندان

همه جای تنم شده دان‌دان

 

فصل تی‌شرت‌ها سر آمده است

نوبت رخت دیگر آمده است

 

زود با دست‌ها تبانی کن

کاپشن را تن فلانی کن»

 

در زمستان دگر نشو ددری

برف و یخ را ز خاطرت نبری

 

کت و کاپشن، کلاه و شالت کو؟

پوشش این زمان سالت کو؟

 

آنکه این روزها نپوشد چیز

در نهایت شود به شدت جیز!

 

سی چهل جور میکروب و ویروس

منتظر مانده تا کنندش بوس

 

در زمستان که برف می‌آید

برف حتی به حرف می‌آید

 

همه از دختر و پسر! هشدار

کاپشن تن کنید تا به بهار

 

عاشق شلغم و لبو باشید

تا که شادان و خنده‌رو باشید

 

دل‌تان شاد باشد و بی‌غم

بچه‌ها! روزگارتان خرم

CAPTCHA Image