برای تو
فاطمه رمضانی- مرکز 10 انجمن ادبی همین نزدیکی- قم
دیوار
میرقصد
باد
گوشهای ایستاده
خورشید
از مغرب طلوع میکند
و من همچنان دوستت ندارم
فقط
به پرندهها بگو
به جای باغ به خانهی من بیایند
من درختهای شهر را
برای وصف تو
به خانهام دعوت کردهام
از خاک اجازه گرفتم
هاجر فصاحت گلپایگان گلشهر
دست در زندگی فرو بردم
دانهای کوچکم
طلب نفس کشیدن کردم
این قصر گرانبها
بلندای سبز را آرزو میکند
ارسال نظر در مورد این مقاله