طنز
مبتلای تعطیلات
مصطفی مشایخی
باقیام با بقای تعطیلات
من کیام؟ مبتلای تعطیلات
جگرم، قلوهام، شُشَم، قلبم
همه یکجا فدای تعطیلات
کاش میشد نرفته برمیگشت
راحتم در فضای تعطیلات
به به از مرغها و تهچینش
زندهام با غذای تعطیلات
هر چه دقت کنی نمیبینی
مشکلی هیچ جای تعطیلات
خواب تا لنگ ظهر و لم دادن
روی کاناپههای تعطیلات
عصر کاهو- سکنجبین خوردن
لب جو در هوای تعطیلات
بعد از آن هم دوباره گلکوچک
بازی دلربای تعطیلات
دوست دارم تمام زندگیام
بگذرد لابهلای تعطیلات
زاغکی قالب پنیری دید
برد آن را برای تعطیلات
بهترین چیزهای دنیا کو
تا بریزم به پای تعطیلات
ای خوشا ابتدا و آغازش
ای بدا انتهای تعطیلات
ارسال نظر در مورد این مقاله