10.22081/hk.2022.73316

پیرزن همسایه- آپارتمان- خویشاوند

پیرزن همسایه

شیلان صلاح

او عیدها مهمان ندارد

اندازه‌ی یک شهر تنهاست

لبخندهاش جان ندارد

 

با هر نگاهش

انگار می‌خواهد بگوید: «دخترم باش!»

امروز او از پنجره دستی تکان داد

من هم برایش می‌برم یک کاسه‌ی آش

 

آپارتمان

امین بهاری‌زاده

در ساختمان ما هست

یک عالمه با کلاس

با لهجه‌هایی اصیل

با تیپ و گویش خاص

 

بالای واحد ما

هر شب چه فوتبالی‌ست

یک بچه توپ خود را

هی می‌دهد به خود پاس

 

در واحد کناری

مادر همیشه شاکی‌ست

از دست بچه‌ی خود

از کارهای عباس

 

سر داده یک نفر باز

در زیر دوش آواز

نسبت به مصرف آب

یک ذره نیست حساس

 

آلودگی صوتی

دارد ادامه هر روز

از این‌همه هیاهو

شد کله‌ی پدر تاس

 

خویشاوند

شیلان صلاح

با این‌که دور هستیم

از بستگان و اقوام

هستیم شاد و خرسند

 

زیرا در این محله

همسایه‌ها رفیق‌اند

دلچسب مثل لبخند

CAPTCHA Image