هنگام دعوا

10.22081/hk.2022.73156

هنگام دعوا


در ستایش فرار

هنگام دعوا

احمد اکبرپور

(بخش شعرها از رفیقم ابوالقاسم فردوسی)

یک شب توی خواب با یک نفر دعوایم شد. الکی گفت من یک دانه بربری بیش‌تر نمی‌خواهم و خودش را کشید جلو. وقتی نوبتش شد یازده تا سفارش داد. گفتم: «آقا، جناب، حضرت‌عالی مگر یک دانه بربری نمی‌خواستی؟» گفت: «نه داداش یازده تا بربری می‌خواستم و یک دانه آدم فضول.» و مثل قرقی پرید و از توی خورجین موتورسیکلتش گرز دو سر رستم را آورد.

وزان جایگه رفت چون پیل مست/

یکی گرزه‌ی گاو پیکر به دست

به چنگ اندرون گرزه‌ی گاوسار/

بسان هیونی گسسته مهار

 

گیر افتاده بودم نه این‌طور. هیون در شعر ابوالقاسم به معنای شتر و هر حیوان خر زوری است که افسار را بریده باشد. طرف، گرز دو سری را بالا برده بود که بکوبد فرق سرم. اگر گرز پایین می‌آمد به دو قسمت مساوی تقسیم می‌شدم.

ناگهان خود ابوالقاسم آمد به خوابم. گفت: «احمدجان چرا خوابیده‌ای؟» گفتم: «ابوالقاسم جان، توی این شرایط بروم روپایی بزنم یا گرگم به هوا بازی کنم؟»

کمی بهش برخورد. سبیلش را تاب داد و راه افتاد که برود. گفتم: «ببخش ابوالقاسم، منظور این است ‌که توی خواب گیر یک آدم نفهم خر گرز افتاده‌ام.» برگشت. دستی به عبا و قبایش کشید و گفت: «همه که نباید از تیر و کمان و گرز و این‌جور چیزها استفاده کنند.» گفتم: «منظورت را نگرفتم.» گفت: «آی‌کیو، منظورم فرار است. اگر همه جنگاور باشند که نسل بشر دود می‌شود و می‌رود هوا.» کمی فکر کردم و دیدم حق با ایشان است. الکی که به او نمی‌گویند حکیم طوس. گفتم: «خب، راه حلی ارائه بده.»

لبخندی زد و گفت، ریلکس باش و برو شاهنامه، صفحه‌ی فلان، داستان فلان و اشعار گرانسنگ مرا در مورد فرار بخوان.

 

ز نزدیک چون ترگ رستم بدید

یکی باد سرد از جگر برکشید

بدل گفت پیکار با ژنده پیل

چو غوطه است خوردن به دریای نیل

گریزی به هنگام با سر بجای

به از رزم جستن به نام و به رأی

 

دنباله‌اش این‌طوری است که وقتی می‌فهمد زور رستم از مرد عنکبوتی و بتمن هم بیش‌تر است فلنگ را می‌بندد و الفرار. دیدم عجب شعر حکیمانه‌ای است؛ فراری به هنگام و به موقع. گفتم: «به به!» ولی یادم آمد که طرف گرز را بالا برده و فرصت بی‌رحمانه اندک است. ابوالقاسم برای لحظه‌ای گرز بالا رفته را محکم گرفت. گفت: «الفرار!»

گفتم ممنون ابوالقاسم

See you later

و درست زمانی که موتورسوار می‌خواست گرز را پایین بیاورد با موفقیت از تخت‌خواب پایین افتادم.

CAPTCHA Image