10.22081/hk.2022.73105

از سینمای صامت به سمت سینمای صدادار

از سینمای صامت به سمت سینمای صدادار

(در سینما دیالوگ مهم‌تر است یا حرکت؟)

علی خانمرادی

وقتی درباره‌ی سینما حرف می‌زنیم، از چه حرف می‌زنیم؟ واقعاً سینما چیست؟ اگر پاسخ درستی برای این سؤال پیدا کنیم می‌توانیم بفهمیم آیا دیالوگ در سینما مهم‌تر است یا حرکت.

برای درک بهتر مفهوم «سینما» باید به ریشه و اساس و به علت نام‌گذاری آن برگردیم.

کلمه‌ی سینما از واژه‌ی یونانی «کینه ما» گرفته شده است به معنی حرکت، جنبیدن، جنبش.

پس ریشه‌ی سینما به حرکت برمی‌گردد؛ اما بیایید بررسی کنیم ببینیم علت این‌که نام سینما را از دیالوگ نگرفته‌اند، چیست؟

همان‌طور که می‌دانید در آغاز و زمانی که سینما از سوی برادران لومیر و دیگران اختراع شد فقط شاهد تصویر و حرکت بازیگران در صحنه بودیم بدون این‌که شخصیت‌ها دیالوگی بگویند و با هم گفت‌وگویی داشته باشند که اصطلاحاً به آن «سینمای صامت» گفته می‌‍شود. حتماً فیلم‌های قدیمی را دیده‌اید که تنها شامل حرکت بازیگران در صحنه می‌شود و بینندگان، تنها از طریق دنبال کردن ماجرای شخصیت‌ها و اعمال و رفتارشان می‌فهمیدند چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بعدها برای فهم راحت‌تر قصه، بعضی گفت‌وگوها را به شکل متن (نوشتار) در فیلم قرار می‌دادند.

سؤال این‌جاست: اگر حرکت را از فیلم برداریم چه اتفاقی می‌افتد؟ به نظر شما اگر یک بازیگر بدون حرکت در صحنه بایستد یا بنشیند و یا با کسی گفت‌وگو کند می‌تواند فیلم جذابی برای تماشا باشد؟ اگر حرکت را از فیلم بگیریم چیزی از فیلم باقی نمی‌ماند. حتی بسیاری از صاحب‌نظران اعتقاد دارند حرکت اندام مختلف صورت (میمیک چهره) هم به نوعی حرکت محسوب می‌شود؛ و اگر آن‌ها را هم حذف کنیم یک بازیگر هیچ عمل یا عکس‌العملی نمی‌تواند نشان دهد.

البته فیلم‌هایی هم وجود دارند که کارگردان با هنرمندی و خلاقیت خود، حرکت فیزیکی را از فیلم حذف کرده و تنها با استفاده از صدا، قصه و حرکت چهره‌ی بازیگران، فیلمی زیبا و دارای مفهوم ساخته است. نمونه‌اش فیلم «شیرین» ساخته‌ی عباس کیارستمی کارگردان مطرح سینمای ایران است که در آن شاهد حضور 113 بازیگر زن هستیم که رو به دوربین و روی صندلی سینما نشسته‌اند و تماشاگر فیلم «خسرو و شیرین» هستند؛ قصه‌ی افسانه‌ای شاعر بزرگ ایرانی، نظامی گنجوی.

نکته‌ی جالب در این فیلم تجربی که یک بازیگر زن مطرح از سینمای جهان به نام خانم ژولیت بینوش نیز در آن بازی می‌کند این است که بازیگران تنها با حرکت اجزای صورت‌شان، احساسات خود را نسبت به فیلمی که دارند می‌بینند، بیان می‌کنند و حرکت دیگری ندارند. این فیلم حتی دیالوگ هم ندارد فقط صدای قصه‌ی خسرو و شیرین را می‌شنویم.

اگر دقت کرده باشید در مورد این فیلم گفتم فیلم تجربی؛ فیلم‌های تجربی فیلم‌هایی هستند که تنها یک بار ساخته می‌شوند و نمی‌شود شبیه به آن تکنیک را در فیلم‌های دیگری اجرا کرد چون فقط همان یک‌بار جالب و نوآورانه است و دفعات بعد تکراری و کسل‌کننده می‌شود. حتی همین فیلم «شیرین» هم انتقادهایی در ایران و جهان دریافت کرد؛ اما به دلیل نوآوری و خلاقیتی که در آن به کار رفته بود بسیار مورد تحسین قرار گرفت و جوایزی نیز کسب کرد. حالا تصور کنید کسی بخواهد فیلمی شبیه به آن بسازد. آیا کسی آن را تا آخر تماشا می‌کند؟

حالا برگردیم به بحث اصلی‌مان: دیالوگ مهم‌تر است یا حرکت؟ و چرا عنوان سینما را از ریشه‌ی دیالوگ نگرفته‌اند. آیا حرکت مهم‌تر بوده یا دلیل دیگری دارد؟

با توجه به آن‌چه گفتیم نقش حرکت در فیلم‌ها حیاتی و مهم است و در عین حال می‌توانیم فیلم‌هایی بدون دیالوگ بسازیم که جذاب باشد و بیننده را تا پایان همراه خود بکشاند. با این حرف‌ها آیا می‌توانیم دیالوگ و گفت‌وگو را از سینما حذف کنیم؟ خیر، چرا که دیالوگ تکمیل‌کننده‌ی حرکت است. دیالوگ حتی می‌تواند مثل فیلم «12 مرد خشمگین» اساس و پایه‌ی اصلی فیلم باشد و بازیگران کم‌ترین حرکات را در کم‌ترین فضا انجام دهند و این دیالوگ‌ها باشند که قصه را روایت می‌کنند و به مقصد می‌رسانند. پس دیالوگ هم از اهمیت بالایی برخوردار است؛ وگرنه این همه زحمت کشیده نمی‌شد تا سینمای صامت قدیم را صدادار و دیالوگ‌دار کنند.

در تئاتر که تمرکز بیش‌تری روی دیالوگ وجود دارد و متن نمایش‌نامه‌ها عموماً دیالوگ‌های شخصیت‌ها را در برمی‌گیرد باز هم اگر حرکت بازیگران یا به بیان تئاتری‌ها «میزانسن» را از نمایش بگیریم اساساً کار را به حد نمایش‌نامه‌خوانی پایین آورده‌ایم؛ هر چند نمایش‌نامه‌خوانی هم ارزش و احترام خاص خودش را دارد؛ اما بدون میزانسن و حرکت نمی‌توانیم تئاتر کاملی داشته باشیم؛ اما اگر دیالوگ را از نمایش بگیریم چه اتفاقی می‌افتد؟ در این صورت با نمایشی سر و کار داریم که فقط حرکت و رفتار بازیگر یا بازیگران روایت‌کننده قصه هستند که به اصطلاح به آن «پانتومیم» گفته می‌شود.

CAPTCHA Image