لطیفه

10.22081/hk.2022.72975

لطیفه


چند لطیفه‌، متناسب با آب و هوای سردسیری

ساندویچ

سرِ کوچه‌مون یه ساندویچی باز شده، روی شیشه‌اش زده: اِسنک، اِسنک، کتلت. اگه یه پول درست و حسابی داشتم، بغلش یه مغازه می‌زدم روش می‌نوشتم: «کتلت، کتلت به گوشم!»

چاقی

فردی که روی زمین، وزنش 150کیلوگرم است، در کره‌ی مریخ تنها 48 کیلوگرم وزن خواهد داشت. در واقع شما چاق نیستید، فقط روی یک سیاره‌ی اشتباهی به دنیا آمده‌اید!

دزد

جمله‌ی پندآموز یک دزد: «حالا درسته که دیگه نمی‌تونیم گوشی بخریم، ولی خدا رو شکر که بهمون تن سالم داده می‌تونیم گوشی بدزدیم.»

شام

موقع شام با مامان و بابام حرفم شد و با هر دوشون قهر کردم، رفتم توی اتاق خودم. ده دقیقه بعد بابام اومد توی اتاقم و در حالی که دهنش بیش‌تر از اون پر نمی‌شد، گفت: «تا تو نیایی، ما شام نمی‌خوریم!»

خسته‌ی روحی

چند ماهی می‌شد که دوستم رو ندیده بودم. چند وقت پیش بهش پیام دادم کجایی؟ گفت: «یه مقدار خستگی روحی داشتم. دیدم نیاز به تنوع دارم، تور دور اروپا ثبت‌نام کردم اومدم اروپا.» خوش به حالش حالا من اوج تنوع توی زندگی‌ام اینه که صبحونه به جای لواش بربری می‌خورم.

کار خوب

امشب نمی‌دونم جواب کدوم کار خوبم رو گرفتم؟ رفتم نیم کیلو تخمه خریدم، یه دونه پسته توش بود.

طبیعت

با دوستام تصمیم گرفتیم روز جمعه بریم طبیعت رو پاک‌سازی کنیم. جمعه صبح از خونه بیرون اومدیم و رفتیم به دامن طبیعت یه جایی بود که خیلی زباله ریخته بودند. تا غروب زباله‌ها رو جمع کردیم. دوتا کامیون شد. می‌خواستیم ببریم یه جایی خالی کنیم که یه دفعه یه نفر اومد گفت: «این زباله‌ها رو چرا از این‌جا می‌برید؟ این‌جا محل تخلیه زباله‌ی شهرداریه!»

خجالتی

من اون‌قدر خجالتی‌ام که چند شب پیش خونه‌ی یکی از آشناها خوابیدم، صبح که برام صبحونه آوردن، گفتم: «ممنون، من صبحونه خوردم!»

حوض

یه خونه‌ی جدید خریدیم، یه حوضچه‌ی کوچولو توش بود. گاهی بابام هندونه می‌خرید، می‌انداختیم توش خنک بشه. یه روز یه مهمون اومد خونه‌مون، با تعجب پرسید: «چرا هندونه رو انداختید توی دست‌شویی فرنگی؟»

CAPTCHA Image