مقصدی که پایانش تو باشی...

10.22081/hk.2022.72716

مقصدی که پایانش تو باشی...


صفحه‌ی خدا

مقصدی که پایانش تو باشی...

هاجر زمانی

روی اعلامیه نوشته بود: «انالله و اناالیه راجعون»

عکس روی اعلامیه پیرمرد خنده‌رویی بود. نمی‌شناختمش. انگار برای اولین بار بود این آیه را می‌دیدم. «همه از خداییم و به سوی خدا باز می‌گردیم.»

یک لحظه احساس کردم چه پایانی زیباتر از این وجود دارد که همه به آغوش خدای خوب‌مان برمی‌گردیم؟

مگر نه این‌که توی همه‌ی سختی‌ها و رنج‌ها و مشکلات پناه ما هستی... مگر نه این‌که خودت گفته‌ای با من باش تا برایت راه نجات بسازم... چه راهی بهتر از رسیدنِ دوباره به تو؟

اما خب! می‌ترسم از گناهانی که دانسته و نادانسته انجام دادم. وقت‌هایی که حواسم نبود و دلی را شکستم! نگرانم از نمره‌های بدی که توی امتحان‌های تو گرفتم! اما این را با همه‌ی تجربه‌ی کمم فهمیدم تنها دوستی که هیچ‌وقت ناامیدم نمی‌کند، تو هستی! تویی که بخشنده‌تری از تمام درخت‌ها و آسمان و زمین! تویی که دستم را رها نمی‌کنی حتی اگر همه‌ی عالم رهایم کرده باشند!

امام رضا(علیه السلام) فرمودند: «بنده باید جز از گناهانش نترسد و جز به خداوند امید نبندد.»

CAPTCHA Image