جنابعالی چهطوری با خدا صحبت میکنید؟
حسن صنوبری
دعا: خدایا! کمکم کن این نوشته عمر کسی را تلف نکند.
یک: مرور قصهای از مولوی
حکایت خیالی معروفی در کتاب مثنوی معنوی نقل شده که با این بیتها شروع میشود:
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت: ای گزیننده اله!
تو کجایی تا شوم من چاکرت؟
چارقت دوزم، کنم شانه سرت
جامهات شویم، شپشهایت کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
دستکت بوسم، بمالم پایکت
وقت خواب آید بروبم جایکت
ای فدای تو همه بزهای من
ای به یادت هیهی و هیهای من...
خلاصهی این داستان خیالی را با هم مرور کنیم: «حضرت موسی(ع) به چوپانی برمیخورد که در مناجاتش شأن خدا را رعایت نمیکند و با او همانطور حرف میزند که انگار با یک چوپان دیگر، و اصلاً تصوراتش از خدا تصور یک چوپان خوب است تا خدا!» حضرت موسی(ع) به او اعتراض میکند: «دوستیِ بیخرد چون دشمنیست / حقتعالی زینچنین خدمت غنیست»؛ چوپان هم اندوهگین میشود و سر به بیابان میگذارد.»
در ادامهی قصه خداوند به حضرت موسی(ع) انتقاد میکند: «ما زبان را ننگریم و قال را - ما درون را بنگریم و حال را» و خلاصه اینکه از هر کسی به اندازهی دانشش انتظار میرود و دانش آن چوپان بیابانی همان بوده و نباید نکوهشش میکردی. حضرت موسی(ع) متنبه میشود و میرود دنبال چوپان برای عذرخواهی و گفتن اینکه: «هیچ آدابی و ترتیبی مجو - هر چه میخواهد دل تنگت بگو»...
دو: شما موسی هستید یا شبان؟
بیشتر آدمها وقتی میخواهند با خدای بزرگ گفتوگو کنند، به یکی از دو شخصیت بالا (موسی و شبان) نزدیک میشوند. بعضی خیلیخیلی سخت میگیرند، فکر میکنند گفتوگو با خدا باید تمام کلماتش، نیاتش، روزش، ساعتش، اتاقش، سجادهاش، خلوتش و... حساب شده، مرتب، دقیق و خالص باشد. بعضی هم میگویند: «بیخیال! سخت نگیر! هر جور عشقته.» و با هر ادبیاتی دوست داشته باشند و خودشان صلاح بدانند با خدا صحبت میکنند و گاهی با افتخار این نوع مناجات را منتشر هم میکنند که یعنی: «ببین ما با خدا چهقدر نداریم!»
چه آن قصهی بالا درست باشد چه نه، سؤال اینجاست: «ما موسی(ع) هستیم یا شبان؟»
پاسخ درست به نظر من این است: «هیچکدام.»
ما نه آنقدر سوارهایم نه اینقدر پیاده. اکثریت قاطع مردم امروز چیزی بین موسی و شبان هستند. پیغمبر خدا نیستند، اما به خواندن، نوشتن، اینترنت، مسجد و منبر دسترسی دارند. پس «خود موسیپنداری» و «خود شبانپنداری» یکجور خودفریبی و پاک کردن صورت مسئله است. اولی ما را به یک وسواس فکری شدید و در نتیجه دور شدن از امکان گفتوگو با خدا میرساند؛ دومی ما را به یک جور بیخیالی و بیادبی میرساند که باز در نتیجه ما را از مناجات حقیقی با خدای بزرگ محروم میکند.
سه: امام حسین بهتر از من بلد است!
هم بررسی علمی و عقلی، هم بررسی ذوقی و ادبی نشان میدهد آدم در عین اینکه بهتر است که خودش را در دام وسواسهای الکی نیندازد، چون خداوند، مهربان بیمانندی است که همیشه منتظر است بندهاش صدایش کند؛ همچنین خوب است در گفتوگو با خدا نگاهی داشته باشیم به گفتوگوی بهترین و محبوبترین بندگان خدا با خدا. کسانی که واقعاً بهترین گفتوگو را با خدا داشتهاند و اصلاً گفتوگوهایشان را منتشر کردهاند تا به ما هم آیین گفتوگو و رفاقت با خدای بزرگ را یاد بدهند.
بررسی علمی: «طبیعتاً کسی که انسان کامل است، معصوم است و رابطهی مستقیم با خدا دارد، بهترین نوع مناجات و گفتوگو با خدا را دارد، چرا؟ چون خود خدا این گفتوگو را یادش داده و چه روش گفتوگویی با خدا بهتر از همانی که خدا یاد داده؟»
بررسی ادبی: «برویم خودمان بخوانیم و بررسی کنیم، زیباترین متنهای گفتوگو با خدا از ابتدای خلقت تاکنون گفتوگوهای پیامبر و اهل بیت(ع) است. به نظر من اسلام و تشیع اگر هیچ دلیل علمی برای حقانیت خود نداشتند، فقط همین مناجاتهای اهل بیت(ع) برای اثبات حقانیتشان و برای اینکه نشان بدهند «انسان کامل» در این دین و مذهب است، کافی بود.»
چهار: در گفتوگو با خدا، ربات نباش، آدم باش!
اما حتی بسیاری از ما که پاراگراف قبل را قبول داریم، دچار خطا میشویم: «اینکه من که مثلاً آدمی هستم که زبان عربی بلد نیستم، بنشینم تندتند دعاهای بلند عربی را از رو بخوانم. انگار که دنبالم کردهاند. یا انگار مناجاتخوان رادیو هستم و برای خواندن عبارتهای عربی حقوق میگیرم!» خب بالأخره یک عده زحمت کشیدهاند - خوب یا بد- ترجمهی فارسی این مناجاتها را زیرش نوشتهاند، چرا خیلی از ما نمیخوانیمش؟ اگر نفهمیم چی داریم میگوییم، آیا واقعاً داریم گفتوگو میکنیم؟!
اگر شما هم تاکنون بیشتر با روش رباتی آشنا بودید، من پیشنهادی برایتان دارم: یکبار، برای تجربه، ترجمهی دعاهای کوتاه ماه رجب را بخوانید؛ دوتا از این دعاها را امام صادق(ع) یادمان دادهاند: «یا من ارجوه لکل خیر...» («ای کسی که برای هر چیز خوبی امیدم به خودشه») و: «خاب الوافدون علی غیرک...» («ناامید شد هر کسی سراغ غیر تو رفت...») یک دعا را هم امام سجاد(ع) یادمان دادهاند: «یا من یملک حوائج السائلین...» («ای کسی که مسئول برآورده شدن آرزوهای بیچارههایی...»)1
پنج: فقط وقتی قرض داریم تلفن نزنیم
بعضی از ما اینطوری هستیم که در اوقاتی که احتمال استجابت دعا بالاست و بهترین وقتهای گفتوگو با رفیق اعلاست، خودمان را بینیاز از دعا میدانیم، مثل ماههای رجب، شعبان و رمضان، یا بعد از نماز، یا بعد از باران، یا سحر، و مثلاً اگر مادرمان بگوید بچه یک دعایی بخوان میگوییم: «دوست عزیز نگران نباش من با خدا اوکیام!»، اما وقتی به یک گیر مهم توی زندگی مادی و عادی خودمان برخوردیم، تمام دعاهایی را که بلدیم و بلد نیستیم از حفظ و با صدای بلند میخوانیم! تو که پایت گیر است! چرا فقط وقتی قرض داری به ما تلفن میکنی؟
شش: وقت دعا خودمان باشیم، نه کمتر نه بیشتر
بعضی از ما هم اینطوری هستیم که میگوییم: «من فقط خواستههای معنوی را از خدا میخواهم!»
یکی از مهمترین دعاهایی که خود خداوند در قرآن به پیامبر خاتم آموخته و ظاهراً دعای هر صبح پیامبر است، این است: «ربنا آتنا فیالدنیا حسنه و فیالآخره حسنه و قنا عذاب النار.»2
پس در گفتوگو با خدا خوب است خودمان باشیم، نه کمتر نه بیشتر، هم دنیا و هم آخرت را، هم زندگی مادی و هم زندگی روحانی را از خدایی بخواهیم که همه چیز در دست اوست.
پینوشتها:
- داخل پرانتزها، ترجمههای خودمانی دعاها هستند، شبانطور!
- سورهی بقره، آیهی201.
ارسال نظر در مورد این مقاله