)
فرود اضطراری
زهرا شفیعی ینگابادی
ببین چه دشت خشکی
پر از ترک بیابان
در انتظار یاری
زمان، زمان بارش
در ایستگاه خاکی
زمان آبیاری
مسافران ابری
در این زمین تشنه
فرود اضطراری
بومرنگ
زهرا عراقی
تا به حال
هیچ
فکر کرده‌ای
که لحظه لحظه حرف‌های تو
و فکرهای تو
ثبت در
خاطر زمانه می‌شود؟
می‌رسد زمان آن
که بومرنگ کارهای تو
به سمت تو روانه می‌شود
با طلوع خنده‌های صبح
مرضیه تاجری
غنچه غنچه نور،
در دلت شکفت
جبرئیل با تو حرف‌های تازه گفت
کوه غرق عشق شد
سینه‌ات
سرزمین آیه‌های سوره‌ی علق
پخش شد با نسیمی از بهشت
عطر مهربانیِ
إقرٱ بِسمِ ربّک الّذی خَلق...
حال برکه خوب نیست
علی مرادی
برکه از صدای جوجه‌اردکان
مهدکودکی بزرگ و شاد بود
لابه‌لای سبزه‌های دامنش
جای بازی بهار و باد بود
او پر از حباب‌های تازه بود
او پر از ترانه‌های دل‌نشین
او پر از صدف، پر از بهار بود
مثل تنگ سفره‌های هفت‌سین
بعد مدتی کنار دست او
خانه‌های کوچکی بنا شدند
هفت روز هفته توی خانه‌ها
هی مسافران تازه جا شدند
هی کباب تازه با مخلفات
بعد هندوانه، بعد هم بلال
رفته رفته برکه‌ی زلال ما
شد شبیه سطل‌های آشغال
ماهیان اسیر تورهای بد
جوجه‌اردکان شکار «بنگ»ها
بچه قورباغه‌های بی‌قرار
نقطه‌ی هدف برای «سنگ»ها
حال برکه مدتی‌ست خوب نیست
رفته رفته دارد آب می‌رود
پیش چشم بچه قورباغه‌ها
خاطرات برکه خواب می‌رود
)
ارسال نظر در مورد این مقاله