چند لطیفه متناسب با آب و هوای مناطق سردسیری

10.22081/hk.2022.72128

چند لطیفه متناسب با آب و هوای مناطق سردسیری

هدیه‌ی تولد

اولین هدیه‌ی روز تولد مامانم رو در شش سالگی‌ام بهش دادم. یک پفک خریدم نصفش رو خوردم، بقیه‌اش رو داخل روزنامه کادو کردم و بهش دادم. این‌قدر خوش‌حال شد که گریه‌اش گرفت.

بعد که فهمید پول اون پفک رو از کیفش برداشتم، حسابی کتکم زد و من هم به گریه افتادم. بعدش هر دومون گریه می‌کردیم و پفک می‌خوردیم.

یتیم

دوستم، باباش مرده بود. فامیلاش به من گفتن برو یه جوری بهش خبر بده که هول نکنه، رفتم درِ خونه‌شون دیدم با یکی دعواش شده و داره کتک می‌خوره. هول شدم سرِ یارو داد زدم: «نزن... نزن... بچه یتیم که زدن نداره.»

دفترچه

دیروز یه دفترچه خریدم که لیست کارهام رو توش بنویسم تا کارهام یادم نرن. از دیروز تا حالا هر چی دنبالش می‌گردم، یادم نیست کجا گذاشتمش.

شباهت

پدربزرگم تعریف می‌کرد! شباهت زندگی من و انیشتین در این بود که هر دومون در بچگی خنگ بودیم. ولی خب... من در بزرگ‌سالی موضع خودم رو حفظ کردم؛ اما اون نامرد، رفیق نیمه‌راه بود...

ستاره

برادر کوچکم با آجر زده تو سر بچه‌ی فامیلمون. می‌گم چرا این کار رو کردی؟ می‌گه: «می‌خواستم ببینم از این ستاره‌ها دور سرش میاد یا نه؟»

دقیق

همیشه دو چیز خیلی دقیق میاد تو صورت آدم؛

تُفِ طرف مقابل هنگام حرف زدن، روغن داغ موقع سرخ کردن سیب‌زمینی.

غذا

مامانم داشت نماز می‌خوند. بابام رفت سرِ غذا. مامانم با صدای بلند گفت: «سمع‌اللهُ لِمَن حَمِدَه.» با تعجب نگاهش کردیم. منظورش رو نفهمیدیم. صبر کردیم تا نمازش تموم بشه. وقتی تموم شد، گفت: «بابا، می‌گم من فلفل زدم به غذا، تو دیگه فلفل نریز!»

بدبختی

می‌دونید چرا بدبختی هیچ‌وقت به سراغ من نمیاد؟ در واقع هیچ‌وقت نرفته که بخواد بیاد. الآن هم این‌جاست مثل بُز داره نگاهم می‌کنه...!

باد گرم و سرد

یه پسربچه‌ی ایرانی یه روز انیشتین رو می‌بینه، ازش می‌پرسه: «شنیدم تو یه دانشمند بزرگ هستی؟» انیشتین می‌گه: «آره پسرم درست شنیدی.»

پسربچه‌ی ایرانی می‌گه: «می‌تونم یه سؤال ازتون بپرسم؟»

انیشتین می‌گه: «بپرس عزیزم!»

پسربچه می‌پرسه: «بادی که از دهن انسان خارج می‌شه گرمه یا سرد؟»

انیشتین: «سرد!»

پسربچه: «پس چرا وقتی هوا سرده، به دستامون فوت می‌کنیم تا گرم بشن؟» انیشتین پس از کمی فکر کردن: «آها! حالا یادم اومد. گرمه!»

پسربچه: «پس چرا چایی رو فوت می‌کنیم تا خنک بشه؟»

انیشتین: «اگه بگم غلط کردم؛ ولم می‌کنی؟»

CAPTCHA Image