شیوه‌های گفت‌وگو

10.22081/hk.2021.71978

شیوه‌های گفت‌وگو


سرمقاله

شیوه‌های گفت‌وگو

زینب ایمان‌طلب

گفت‌وگو بلیط یک‌طرفه نیست، دو طرف دارد. باید با شیوه‌هایی آشنا باشیم که بتوانیم به دیگری مفهوم و منظورمان را منتقل کنیم و شیوه‌هایی که ‌بتوانیم منظور و مفهوم طرف مقابل‌مان را درک کنیم.

مسئله‌ای که در «گفتن»های ما می‌لنگد، این است که بلد نیستیم جزئی و کیفی صحبت کنیم. یعنی چه؟ یعنی عادت کرده‌ایم به کلی‌گویی. کلمه نداریم تا جزئیات را بیان کنیم. توصیف کردن را بلد نیستیم، اصلاً کلمه نداریم تا جزئی و توصیفی حرف بزنیم.

«حالم خراب است» این خراب یعنی چه؟ کجای حالت؟ یعنی ناراحتی؟ عصبانی هستی؟ حال، یعنی روحیه‌ات؟ یا دل و روده‌ات به هم پیچیده. خوب توضیح نمی‌دهیم، بعد شاکی می‌شویم که بقیه ما را درک نمی‌کنند. البته این مژده را به شما بدهم که ممکن است شما خودتان را خوب توصیف کنید؛ اما باز هم درک نشوید، چون شاید شما فقط مهارت خوب گفتن را آموخته‌اید؛ اما طرف مقابل‌تان مهارت خوب شنیدن و درک کردن را بلد نشده باشد. شما می‌توانید با جزئی‌گویی، شفاف و توصیفی سخن گفتن، درون‌تان و افکارتان را بیان کنید تا دیگران هم از شما بیاموزند و سعی کنند شما را بهتر درک کنند.

متأسفانه از کودکی به جزئی و توصیفی سخن گفتن عادت نکرده‌ایم. بزرگ‌ترها به ما می‌گفتند: دختر خوبی باش. پسر مؤدبی باش؛ اما هیچ‌گاه مؤدب بودن و خوب بودن را برای ما توصیف نمی‌کردند بعد که خطایی از ما سر می‌زد؛ مثلاً دوتا موز توی مهمانی برمی‌داشتیم، بهمان می‌گفتند: مگر نگفتم مؤدب باش؟! باید توصیفی حرف بزنید و دست از کلی حرف زدن بردارید تا دیگران متوجه منظورتان بشوند و گفت‌وگو شکل بگیرد و بعد بپرسیم: خب دوتا موز برداشتن ایرادش کجاست؟! البته یکی از راه‌های مجرب برای جزئی‌گویی، شفاف و تصویری حرف زدن، کتاب خواندن است. این‌طوری کلمه‌های بیش‌تر و بهتری دارید برای حرف زدن.

حالا بیایید جمله‌ی حالم خراب است را توصیفی کنیم. بهتر بود می‌گفتید: حال روحی‌ام به هم ریخته. فکرهای بدی توی سرم می‌چرخد؛ چون از امتحانی که شب تا صبح بیدار بودم و برایش زحمت کشیدم، نمره‌ی کمی آورده‌ام. احساس می‌کنم به هیچ دردی نمی‌خورم. احساس می‌کنم باید درس را رها کنم... (و حالا هر احساسی که در درون‌تان دارید.)

خب این وظیفه‌ی شما به عنوان گوینده بود، حالا شنونده چگونه می‌تواند به رشد و بالندگی گفت‌وگو کمک کند. فرض کنید برادر کوچک‌تر شما جمله‌ی بالایی را به شما می‌گفت، شما چند واکنش می‌توانید داشته باشید که می‌تواند گفت‌وگو را همان جا خفه کند:

  1. انکار کنید: خرس‌گنده! حالا مگه چی شده خودتو جمع کن.
  2. پاسخ فلسفی بدهید: زندگی همینه. گاهی باخت، گاهی برد. گاهی باید رها کنی و گاهی باید یه چیزی رو دو دستی بچسبی!
  3. نصیحت کنید: پاشو خودتو جمع کن برو درس بخون. امتحان بعدی سخت‌تره.
  4. سؤال کنید: مگه نمی‌دونستی امتحانت سخته؟
  5. احساس ترحم: الهی بمیرم. داداش گوگولی من. خدا بهت رحم کنه!
  6. تجزیه و تحلیل بچه‌گانه: فکر می‌کنم تو خودکم‌بین و ترسو هستی و فکر می‌کنی اگر بیفتی دنیا به آخر می‌رسه.
  7. دفاع از شخص دیگر: بابا شب و روز کار کنه بده تو بری کلاس که بعدش این بشه، آره؟

اگر دوست ندارید از هفت روش بالا برای له کردن گفت‌وگو استفاده کنید ما راه هشتمی را به شما پیشنهاد می‌دهیم:

هم‌دردی یا هم‌دلی. بله، هم‌دلی از هم زبانی بهتر است را شاعر برای هم‌چنین وقتی سروده است.

چگونه هم‌دردی کنیم. اظهارات طرف مقابل را به رسمیت بشناسیم. بخواهیم به درونش سفر کنیم و موضوع را از دریچه‌ی نگاه او ببینیم.

مثلاً در جواب جمله‌ی بالا از نگاه هم‌دلانه می‌توانیم بگوییم: انگار این نمره‌ی کم خیلی تو رو ناراحت کرده.

هم‌دلی تکه‌ی گمشده‌ی پازل تعاملات این روزهای ماست.

حالا شما برای جمله‌ی زیر، هشت حالت بالا را تمرین کنید. فکر کنید دوست‌تان به شما می‌گوید: رفتم یک بازی نصب کردم. اصلاً نمی‌توانم از مرحله‌ی پنجم بالاتر برم. خیلی سخته، ناامید شدم اصلاً!

یا خواهرتان با گریه به شما بگوید: دوستش روی لباسِ نُوش، رنگ گواش ریخته.

شما هشت پاسخ متفاوت به این جمله‌ها بنویسید.

ای بسا هندو و ترک هم‌زبان

ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان محرمی خود دیگرست

هم‌دلی از هم‌زبانی بهترست.

CAPTCHA Image