چند لطیفه متناسب با آب و هوای مناطق سردسیری

10.22081/hk.2021.71727

چند لطیفه متناسب با آب و هوای مناطق سردسیری

 

  • خرس

می‌گن وقتی توی یه جنگل با یه خرس مواجه می‌شی، باید بشینی، توی چشماش خیره بشی و تکون نخوری تا بهت حمله نکنه.

من به این توصیه مشکوکم احساس می‌کنم خودِ خرسه اینو نوشته.

  • ماشین

با بابام رفته بودیم ماشین بخریم، یارو گفت: «این ماشین مال یه خانم دکتری بود...»

حرفشو قطع کردم و گفتم: «آره این داستانو شنیدم. هر روز صبح می‌رفت مطب و برمی‌گشت.»

گفت: «ایناشو دیگه نمی‌دونم... ما ازش دزدیدیم!»

  • دوستانه

می‌خوام از همین‌جا به دوستام اعلام کنم تو رو خدا اگر می‌خواهید با من برید بیرون قبلش با من هماهنگ کنید. امروز صبح رفته‌ام خونه‌ی یکی از دوستام. مادرش گفت: «دو ساعت پیش با تو رفت بیرون!»

  • پرتقال

یارو بلد نبود پرتقال تامسون رو تلفظ کنه، اومد توی مغازه گفت: «آقا این پرتقال سامسونگ‌ها چنده؟»

مغازه‌دار هم گفت: «اونا خوب نیست. از اون ال جی‌ها ببر، خیلی بهتره.»

  • رژیم لاغری

دیدم همه رژیم می‌گیرن لاغر می‌شن، من هم کلاس گذاشتم رژیم گرفتم. حالا پشیمانم چون دیگه لباس‌هام اندازه‌ام نیست. نه پول خرید لباس جدید دارم، نه پول خرید غذا دارم که بخورم و برگردم به وزن قبلی‌ام.

  • یخچال

سه‌تا باربر می‌خواستن یک یخچال «سایدبای‌ساید» رو ببرن طبقه‌ی ششم. با بدبختی تا طبقه‌ی پنجم بردن. توی طبقه‌ی پنجم یکی‌شون می‌گه: «من برم ببینم چند طبقه‌ی دیگه مونده.» می‌ره و چند لحظه‌ی دیگه برمی‌گرده می‌گه: «یه خبر خوب دارم، یه خبر بد.»

دوستاش می‌گن: «اول خبر خوب بگو.» می‌گه: «خبر خوب این‌که یه طبقه‌ی دیگه مونده. خبر بد هم این‌که ساختمونو اشتباهی اومدیم.»

  • دانش‌آموز خنگ

یه معلم، پدر شاگردش رو احضار می‌کنه و بهش می‌گه: «بچه‌ی شما خیلی خنگه!» پدر: «یعنی چی؟»

معلم: «الآن بهتون ثابت می‌کنم.»

بعد به شاگردش می‌گه: «برو ببین من توی حیاط مدرسه‌ام یا نه؟» پسر می‌ره توی حیاط و برمی‌گرده می‌گه: «نه، آقا توی حیاط نبودید!» معلم می‌گه: «شاید توی دفترم. برو اون‌جا رو ببین.» پسره می‌ره توی دفترو برمی‌گرده می‌گه: «نه آقا، اون‌جا هم نبودید!» معلم به پدره می‌گه: «ملاحظه فرمودید چه‌قدر بچه‌تون خنگه!» پدره می‌گه: «این‌که دلیل نشد! خب شاید توی آبدارخونه‌اید!»

CAPTCHA Image