صفحهی خدا
و من خوب میدانم که...
لعیا اعتمادی
خدای خوبم، گاهی آنقدر از خودم بدم میآید، آنقدر از خودم دور میشوم که، احساس کوچک بودن میکنم و فکر میکنم که نکند تو فراموشم کردهای. آنوقت دلم میگیرد و یک عالمه احساس تنهایی میکنم؛ اما نمیدانم چرا وقتی زیر آسمان آبیات میآیم و چشم به ستارههایت میدوزم، همه چیز یک جور دیگر میشود. آنوقت دلم یک چیزی بهم میگوید. دلم بهم میگوید که تو همیشه مراقبم هستی، هوایم را داری و من خوب میدانم که دلم راست میگوید.
ارسال نظر در مورد این مقاله