نقطه- گل فروش- موجی از سؤال- زور زندگی

10.22081/hk.2021.71659

نقطه- گل فروش- موجی از سؤال- زور زندگی


نقطه

علی مرادی

و آخرین پرنده هم

رسید سطر آخر افق

و نقطه شد؛

پرنده نقطه شد

و مشق امشب مترسکی، تمام!

 

گل‌ فروش

شهرام رفیعی

در چهارراه

کودکی که می‌فروخت

شاخه شاخه گل به ما

یک دعا شبیه آرزو

از سرش گذشت و گفت:

«ای خدا مرا

مثل غنچه شاد کن

در چراغ قرمزت

مدت و دقیقه را

لحظه‌ای زیاد کن!»

 

موجی از سؤال

مریم زرنشان

حرفِ خیس موج‌ها

واقعاً شنیدنی‌ست

هر کجا به چشم من

آبی است و دیدنی‌ست

 

راستی چگونه موج

می‌دود بدونِ پا

جای پای موج‌ها

مانده روی ماسه‌ها!

 

این همه حباب و کف

مخزنش بگو کجاست؟

در سرم هنوز هم

موجی از سؤال‌هاست!

 

زور زندگی

امین بهاری‌زاده

وقتی که زورِ زندگی

چربید بر زورِ پدر

وقتی که خانه ناگهان

شد خالی از نورِ پدر

 

غم‌هایِ عالم ناگهان

بدجور بر قلبت نشست

در کوچه‌های بی‌کسی

بُغضت ترک خورد و شکست

 

لبخند و شادی و نشاط

با صورتت بیگانه شد

دستِ نحیف و کوچکت

نان‌آورِ یک خانه شد

 

ای کاش می‌شد درک کرد

یک ذره از رنجِ تو را

از کودکانِ کار گفت

بی‌منت و بی‌ادعا!

CAPTCHA Image