اندر حکایت ساعت
نرگس مهتدی
ای پسر! در زندگانی چونان ساعت باش خواه رومیزی، خواه مچی، خواه دیواری که آهسته و پیوسته در حرکت است؛ نه چون بعضی جوانکهای امروزی که سه دقیقه کار میکنند، سی دقیقه استراحت.
کم بخسب و کم بخور همچون ساعت که طفلکی خوراک چند ماهش چند باطریِ نازک قلمی از سوپر سر کوچه است.
قاطع و ثابتقدم باش، چون عقربههایش که اگر روزها التماسشان کنی ثانیهای به عقب بر نمیگردند.
عادل باش و با مردمان به عدالت رفتار کن. ساعت را دیدهای که فقیر و غنی، جاهل و نادان، پیر و جوان نمیشناسد. در کل برای همه یکسان است. اهل تبعیض و دوز و کلک نیست. بیستوچهارتا، نه یک ساعت کمتر نه یک ساعت بیشتر.
هان ای پسر! این اندرزها که بگفتم به گوش اندر شنو که در جهان اشیاء، الگویی بهتر و با نظمتر از ساعت نیافتم، پس جهد کن که از آن کمتر نباشی، چون ناسلامتی تو انسانی.
طاووسنامه، اثر عنصرالمعانی پر طاووسبن کابوس چشمگیر.
ارسال نظر در مورد این مقاله