صفحهی خدا
خدایا خستهام نکن!
سیدهلیلا موسوی
بچه که بودم به شغلهای زیادی فکر میکردم؛ دکتر، مهندس، پلیس، خلبان، طلبه یا حتی آتشنشان و...
نوجوان که شدم برای شغل آیندهام با معلم مشاوره حرف زدم. بعد از تستهای روانشناسی شخصیت، به من گفت که یک سری شغلها و حرفهها اصلاً توی روحیهی من و حتی در توان من نیست و بعضی کارها را هم اسم برد که با روحیهی من جور بود.
حرفهای مشاور را برای مادرم گفتم. مادرم گفت: «چه استاد خوبی! چه حرف خوبی زده است. خیلی آدمها یک عمر دنبال کاری میروند و آخرش میفهمند که اصلاً آن کار در توانشان نبوده و خودشان را بیهوده خسته کردهاند.»
بعد مادرم دعایی به من یاد داد که هر روز صبح بعد از سلام و علیک با تو، با این دعا از تو چیزی زیبا بخواهم:
- خدای خوبم، در جستوجوی آن چیزی که تو در تقدیر من قرار ندادهای، خستهام نکن!
خدای خوبم؛ میدانم که همیشه حواست به من هست.
سپاس!
ارسال نظر در مورد این مقاله