فیلم و سینما
سیرک خفن آقای مک
نقد و بررسی فیلم «ایوان مشهور»
علی خانمرادی
لایو اکشن، حُقه یا تکنیک؟
آخرین تلاشی که شرکت دیزنی در حدود ده سال گذشته انجام داده تهیهی فیلمهای بازسازی شده از انیمیشنهای قدیمی است. کاری که آنها میکنند این است که ماجراهای انیمیشنهای قدیمی را به صورت «لایو اکشن» تهیه میکنند. لایو اکشنها فیلمهایی هستند که بخشی از آن با کامپیوتر ساخته میشود به طوری که در ظاهر هیچ فرقی با فیلم واقعی ندارد؛ اما در حقیقت برخی شخصیتها یا مکانها، انیمیشنِ کامپیوتری است که به فیلم اضافه شده است.
فیلم لایو اکشن ایوان مشهور براساس کتابی با عنوان«ایوان منحصربهفرد» نوشتهی نویسندهی آمریکایی خانم «کاترین اپل گیت» ساخته شده است که در کشور خودمان هم چند سال پیش از سوی انتشارات افق، ترجمه و چاپ شده است.
خلاصهی داستان
«ایوان مشهور» دربارهی یک گوریل مهربان و دوستداشتنی است که سالهاست در یک سیرک کوچک به همراه یک فیل پیر به نام استلا و چند حیوان دیگر کار میکند و تقریباً گذشتهاش در جنگل را فراموش کرده و به زندگی با صاحبش، آقای مک عادت کرده است تا اینکه سیرک آنها برای مردم تکراری میشود و دیگر تماشاگر زیادی به دیدن نمایش آنها نمیآید. آقای مک با آوردن یک بچهفیل به نام روبی سعی میکند هیجان را به سیرک برگرداند. در این بین استلا که برای روبی مادری میکند، از دنیا میرود؛ اما قبل از مُردن به ایوان میگوید که باید روبی را به جنگل برگرداند و از او قول میگیرد که هر طور شده به جنگل بروند و ادامهی زندگیشان را در جایی سپری کنند که به آن تعلق دارند. پس ایوان با حیوانات دیگر تصمیم به فرار میگیرند...
چرا نباید آزادانه زندگی کنیم؟
از آنجا که فیلم «ایوان مشهور» از روی هیچ انیمیشنی بازسازی نشده، نمیشود آن را با نسخهی انیمیشنی خودش مقایسه کرد؛ اما به عنوان یک فیلم لایو اکشن میتوان نقاط ضعف و قوت آن را بررسی کرد. در کل بازی بازیگران خوب است. تصاویر و جلوههای کامپیوتری حیوانات و ارتباطشان با آدمها و محیط اطرافشان بسیار طبیعی و باورپذیر است؛ و اگر بخواهیم از نقاط قوت فیلم بگوییم این تلاشها را نباید نادیده بگیریم.
ورود بچهفیل (روبی) خیلی خوب توانسته نقطهی شروعی باشد برای جوانه زدن این فکر در ذهن ایوان و حیوانات دیگر که: «چرا نباید به جنگل برویم و آزادانه زندگی کنیم؟»
چیزی که در این فیلم باعث شده جذابیت به حد قابل قبولی برسد، توجه کارگردان و تیم سازنده به جزئیات است. همیشه جزئیات است که در کل، تأثیر اصلی را میگذارد. وقتی باد به موهای شخصیتها میخورد و حرکات نرم آن در صحنه باعث میشود احساس کنیم داریم یک حیوان واقعی را میبینیم نه یک شخصیت کامپیوتری، آن وقت است که از تماشای جزئیات لذت میبریم.
در بخشی از فیلم وقتی ایوان یک سوسک را نقاشی میکند، کسی نمیتواند متوجه زیبایی آن شود جز جولیا، شخصیت کودکی که دختر یکی از همکاران مک در سیرک است و حیوانات را بسیار دوست دارد. او تنها کسی است که با احساس کودکانهاش میتواند تپش قلب ایوان را بشنود و نگاه پاک و معصومش قدرت دیدن هر آنچه را که ایوان میبیند، دارد. این یعنی «همذات پنداری»
این هم شد فرار؟
اما همین فیلم خوب و سرگرمکننده با مفهوم و معنای آزادی و حمایت از حیوانات و دوستداشتن آنها، ضعفهایی هم دارد. یکی از ضعفهای آن به ماجرای فرار حیوانات بر میگردد. آنجا که خیلی سریع و بدون هیچ مشکلی درِ خروجی را میشکنند و راحت فرار میکنند؛ اما وقتی میبینند آن طور که تصور میکردهاند جنگلی در آن نزدیکیها نیست، از سوی مک صاحب سیرک به قفسهایشان بر میگردند. این بخش میتوانست به یکی از زیباترین و هیجانانگیزترین قسمتهای فیلم تبدیل شود. مثلاً هر کدام از حیوانات از قدرتها و استعدادهایی که دارند استفاده کنند و مشکلات را پشت سر بگذارند تا در نهایت به آزادی برسند؛ اما متأسفانه ما اصلاً از استعدادها و تواناییهایی که هر کدام از حیوانات دارند، چیزی نمیبینیم (جز توانایی نقاشی کشیدن ایوان که آن هم چندان مورد استفاده قرار گرفته نشده است).
طنز و روایت شیرین در چنین فیلمهایی میتواند برگ برندهی کارگردان باشد. طنز میتواند دست بیننده را بگیرد و محکم بگذارد توی دست فیلم تا لحظهای از آن جدا نشود؛ البته در این فیلم طنز هم وجود داشت. شخصیتهایی مثل «باب» سگ ولگرد، «کاستلو» نگهبان تپل و ترسوی سیرک، طوطی سخنگو و... از جمله بخشهای طنز فیلم بودند؛ اما برای چنین لایو اکشنی از طرف شرکت بزرگ دیزنی باید مقدار نمک فیلم بیشتر باشد تا مخاطب را در لحظات شاد و شیرین غرق کند و تبدیل به اثری خانواده پسندتر شود.
در مجموع، فیلم ایوان «مشهور» یا «منحصربهفرد» فیلم خستهکنندهای نبود اما برای کسانی که حرفهایتر دنیای فیلم و انیمیشن را دنبال میکنند این فیلم میتوانست با این همه بازیگر و چهرههای مطرح و پولی که برایش خرج شده بهتر و دیدنیتر ساخته میشد.
ارسال نظر در مورد این مقاله