گزارش
تمرینی برای آینده
فاطمه بختیاری
فاطمه و محمدصدرا مظفری، خواهر و برادر هنرمند قمی هستند که در کنار هم کار هنری میکنند. فاطمه کلاس دوازهم طراحی است و محمدصدار، کلاس ششم درس میخواند. هر دو علاقه به کارهای دستی دارند و در کنار هم کار میکنند. دلیل انتخاب این خواهر و برادر، علاقه و پشتکار آنها به کار است. کار کردن برای آنها بهترین تفریح است. تفریحی که هم سلامتی جسم و روح را به همراه دارد و هم از لحاظ مالی آمادهیشان میکند برای پذیرش مسئولیتهای آینده.
در چه رشتهای کار هنری میکنید؟
فاطمه: «در کار چرمدوزی هستم. بعد از یک دورهی آموزشی دوختن کیف، دیگر وسایل چرمی را یاد گرفتم.»
محمدصدرا: «من بیشتر داستان مینویسم؛ حتی یک داستان خیلی بلند نوشتم. میخواهم نویسنده بشوم؛ اما از وقتی خواهرم کار چرم میکند، به این هنر علاقهمند شدم و کمکش میکنم.»
اهل مطالعه هم هستید؟
فاطمه: «خیلی کتاب میخوانم. همیشه دوست دارم کتاب دستم باشد.»
محمدصدرا: «میدانم مطالعه هم برای اطلاعات خودم خوب است و هم به نویسنده شدن کمکم میکند. برای همین خیلی کتاب میخوانم؛ حتی چند داستان کوتاه و بلند هم نوشتهام.»
به صورت جدی نوشتن را دنبال میکنید؟
محمدصدار: بله. دائم کتاب میخوانم و مطلب مینویسم؛ چون میخواهم در آینده نویسنده شوم، باید زیادتر از خواهرم کتاب بخوانم. میدانم نویسنده شدن خیلی زحمت دارد. برای همین از حالا کتابهای مختلف میخوانم.
کتابها را چهطور تهیه میکنید؟
محمدصدرا: «خواهرم کتابها را تهیه میکند و به من هم میدهد تا بخوانم. گاهی هم از دوستانم کتاب میگیرم.»
فاطمه: «از مقر کتاب، کتاب میگیرم. گاهی هم از کتابخانهی مدرسه.»
سلیقهی هر دویتان در مطالعه یکی است؟
فاطمه: «من بیشتر داستان و رمان با موضوع دفاع مقدس دوست دارم. مثلاً کتاب دختر شینا را خواندم و لذت بردم.»
محمدصدرا: «اما من داستانهای تخیلی و طنز را دوست دارم. برای همین خواهرم کتابهایی با این موضوعات برایم میگیرد.»
کارهای چرمتان را چه کار میکنید؟
فاطمه: «بیشتر میفروشم. هر چند مشتریهای کمی میآیند سراغ کار چرم؛ چون کیف و وسایل چرمی که با دست درست میشود به نظرشان گران است.»
محمدصدرا: «من هنوز کار چرم را خوب بلد نیستم و به خواهرم کمک میکنم، مثلاً چسبکاری و دیگر کارهای جانبی. فعلاً به عنوان شاگرد پیشش هستم.»
از چرمدوزی درآمد هم داری؟
فاطمه: «هنوز درآمدم زیاد نیست؛ چون کارِ چرم و وسایلش که همان چرم است، گران است؛ من هنوز اول راهم. میدانم اگر مغازه بزنم و یا فروشگاه اینترنتی داشته باشم درآمدم بهتر میشود.»
پدر و مادرتان به شما کمک میکنند؟
فاطمه: «خیلی زیاد. مادرم خودش تشویقم میکند تا کارم را گسترش بدهم و کارهای چرم را با دقت بدوزم.»
محمدصدرا: پدر و مادرم به کارهای ما اهمیت میدهند و چیزهایی را که برای پیشرفت ما خوب است در حد توانشان برایمان تهیه میکنند.»
***
میخواهم از هر دویشان عکس بگیرم؛ اما فاطمه دوست ندارد. فقط عکس محمدصدرا را میگیرم. در همین گپ کوتاه فهمیدم، هر دو پر تلاش هستند.
این خواهر و برادر در محیط خانه، کار میکنند و با آزمون و خطا، وسایل چرمی میدوزند. در واقع این تمرینی برای آینده است. نوجوانانی که خانواده حامی آنهاست؛ مسلماً موفقتر و آیندهی روشنتری پیش رو دارند.
ارسال نظر در مورد این مقاله