)
آمده امشب به دنیا
امین بهاری‌زاده
آمده امشب به دنیا
یک گُل زیبا و خوش‌رو
نُقلِ مجلسهای عالم
گشته امشب صحبتِ او
صورتش مانندِ مهتاب
کارِ او شیرین‌زبانی‌ست
گوهرِ پاکی و ایمان
چشمه‌ای از مهربانی‌ست
می‌دهد چادُر نمازش
عطرِ گُل‌های بهاری
در قنوتِ دست‌هایش
عطرِ ایمان است جاری
آمده تا این‌که باشد
همدم و یارِ برادر
او گلِ باغ رسول است
دخترِ موسی‌بن جعفر(ع)
گنبدش مثلِ نگینی
می‌درخشد در دلِ قم
چشمه‌ای از روشنایی‌ست
خواهرِ خورشیدِ هشتم
اذن دخول
رقیه ندیری
نام قشنگ تو
چون باغ باصفاست
معصومه بودنت
یک هدیه از خداست
از بس که خانه‌ات
دل‌باز و روشن است
فکر و خیال من
پروانه بودن است
با شوق آمدم
پشت در حرم
آیا اجازه هست
پروانه‌ات شوم؟
لطفاً مرا ببین
مثل فرشته‌ها
پرواز می‌کنم
در خانه‌ی شما
مثل آیینه
مرضیه تاجری
می‌چکد قطره قطره خوبی تو
روی گلدان قلب کوچک من
می‌تکانم تمام ذهنم را
مثل آیینه می‌شوم روشن
پای حوض قشنگ صحن طلا
تشنگی را به باد خواهم داد
با سلامی به سمت گنبد تو
می‌شوم مثل پر، سبک، آزاد
بعد رفتن، ضریح پاک تو را
می‌کشم روی بوم نقاشی
اشک من هدیه‌ای برای تو است
می‌شود یاد زائرت باشی؟
)
ارسال نظر در مورد این مقاله