شاید شما او را بشناسید
هاجر زمانی
(به مناسبت هجده تیر روز ملی ادبیات کودک و نوجوان)
زندگی تلخ و شیرین مهدی
مهدی، پسر کوچکی بود که همراه پدرش پای ثابت منبرها و مجلسهای مذهبی شهر یزد بود. آن زمان کمتر بچهای شانس مدرسه رفتن پیدا میکرد که خب مهدی هم هیچ وقت این شانس را نداشت؛ اما پدرش سواد مکتبخانهای و قرآنی داشت و در هشت سالگی به مهدی الفبا را یاد داد. در همان کودکی همراه پدرش دنبال کار کشاورزی میرفت. بزرگتر که شد به یک کارگاه جوراببافی رفت و از آنجا بود که تمام زندگیاش عوض شد. میپرسید چهطور ممکن است زندگیِ آدم توی یک کارگاه جوراببافی عوض بشود؟ این طوری که صاحب کارگاه تصمیم گرفت دومین کتابفروشی شهر یزد را تأسیس کند. چه تاریخی؟ سال 1320 شمسی. از بین آن همه کارگر که توی کارگاه بودند، مهدی را برای رفتن به کتابفروشی آماده کرد. مهدی خیلی زود عاشق کار جدیدش شد و کم کم فکر مهاجرت از شهر یزد به شهر تهران به سرش زد. به تهران رفت و مدتها توی چاپخانههای مختلف کار کرد. سالها هم شغلش تصحیح و غلطگیری کتابها توی چاپخانه بود. هر چه که بود مهدی دلش نمیخواست از کار کتاب دل بکند و همین هم شد که تا آخر عمر به دنیای کتاب وصل بود.
سال 1325 تصمیم گرفت که خودش دست به قلم شود. نویسندهای که هیچوقت مدرسه نرفته بود؛ اما از هر کسی بیشتر کتابها را دوست داشت و اهل مطالعه بود! مهدی یک بار گفت که دوست داشته برای بچههای ایرانی کتاب بنویسد. برای بچههایی که کتاب ندارند. گفته نه شهرت میخواسته و نه پول. همینطور هم بود، مهدی تا آخر عمر در فقر و سختی زندگی کرد؛ اما این تصمیم مهدی روی زندگی هزاران کودک ایرانی اثر گذاشت؛ روی زندگی پدرها و مادرهای ما و مادربزرگها و پدربزرگها. از آنها سؤال کنید، حتماً با کتابهای مهدی آذریزدی کلی خاطره دارند.
میگویند مهدی آذریزدی پر تیراژترین نویسندهی تاریخ ادبیات کودک ایرانی است؛ یعنی بعد از این همه سال هنوز کتابهایش جزء پرفروشترین کتابها بودهاند. معروفترین کار آذریزدی مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» است که یک مجموعهی هشت جلدیست. او گنجینهی ادبیات کلاسیک فارسی را سادهنویسی کرده تا بچهها هم با این داستانها آشنا شوند.
روز ملی ادبیات کودک و نوجوان
مهدی آذریزدی هجده تیر سال 1388 از میان ما رفت؛ اما آثار شیرینش همچنان در بین ما وجود دارند و خودنمایی میکنند. روز درگذشت او را به افتخار بیش از پنجاه سال زحمت و تلاش در عرصهی کتاب و نوشتن، روز ملی ادبیات کودک و نوجوان ایران نامگذاری کردند. در این روز قرار است یادآوری شود که چهقدر قصهها و شعرها برای دنیای کودکانهی بچهها مهم هستند. روزی که قرار است کتابهای خوب و مفید بخشی از زندگی بچهها بشود. روزی که قرار است تلاش کنیم بچههای ایران را کتابخوان کنیم.
ادبیات کودک و نوجوان در ایران تاریخچهی زیادی ندارد. شاید برایتان جالب باشد، ادبیات کودکانه در دنیا هم آنچنان تاریخ طولانی ندارد. تاریخ ادبیات کودک را باید توی ادبیات شفاهی جستوجو کرد. بین لالاییها و قصههای قبل از خواب که مادرها برای بچههایشان میخواندند و میگفتند. برای همین بچهها ادبیات مکتوب و کتابی مخصوص خودشان نداشتند.
اولین کتاب مکتوب برای بچهها را یک کشیش انگلیسی به نام «جیمز جانیوی» نوشت که توی آن کتاب آموزههای مذهبی را به بچهها یاد داده بود. با تحول صنعت چاپ و پیشرفت در اروپا به فکر افتادند که افسانهها و قصههای مربوط به کودکان را به صورت کتاب چاپ کنند.
در سال 1762 «ژان ژاکروسو» نویسندهی فرانسوی، کتاب «امیل» را برای بچهها نوشت. این اولین بار بود که در کتابی به احساسات بچهها و نوجوانها پرداخته میشد. او اعتقاد داشت بچهها از طریق امر و نهی و دستور چیزی یاد نمیگیرند، بلکه باید به صورت غیرمستقیم و پنهانی به آنها آموزش داده شود. او میگفت بچهها به اندازهی کافی عاقل هستند و با تکیه بر عقل خود میتوانند رفتار مناسب داشته باشند. این نگاه به دنیای کودکان باعث شد زمینهی یک ادبیات مستقل برای کودکان فراهم شود.
بعد از «ژان ژاک روسو» برادران گریم در سال 1812 افسانهها و قصههای عامیانه کشورشان آلمان را چاپ کردند که این مجموعه یکی از قدیمیترین کتابهای کودک و نوجوان دنیاست.
به «هانس کریستین آندرسون» اما پدر ادبیات کودک جهان لقب دادهاند؛ نویسندهای دانمارکی که سنگ بنای ادبیات کودک امروزی را گذاشت. خوب است بدانید بچهها هنوز هم عاشق داستانهای او هستند و صدها فیلم و انیمیشن از کارهای او ساخته شده است. داستانهایی مثل «شنل قرمزی»، «جوجهاردک زشت»، «دختر کبریت فروش»، «لباس جدید پادشاه» و... از معروفترین داستانهای او هستند. او اولین نفری بود که سعی کرد داستانهای تازه از خودش برای بچهها خلق کند و آنقدر موفق بود که همهی ما کارهایش را میشناسیم.
بیست سال بعد نویسندهی انگلیسی به اسم «کارول» تحتتأثیر داستانهای «آندرسون»، داستان «آلیس در سرزمین عجایب را نوشت» و کمی بعد نویسندهی ایتالیایی «کارلو کلودی» داستان معروف «پینوکیو» را نوشت که شهرت جهانی پیدا کرد.
اما حالا توی دنیا آنقدر نویسندهی کودک و نوجوان داریم که کسی نمیتواند آنها را بشمرد! بعضی خیلی معروفند و بعضی هم مثل مهدی آذریزدی گمنام؛ اما همهی آنها یک هدف دارند؛ اینکه دنیای بچهها را قشنگتر و رؤیاییتر کنند. تخیلشان را قلقلک بدهند و به آنها درست فکر کردن را یاد بدهند. کاری کنند که کودک با شخصیت توی داستان ارتباط برقرار کند و خودش را جای او بگذارد. انگار که آن ماجرا برای خودش پیش آمده و بعد میتواند علاوه بر سرگرم شدن، خیلی چیزها یاد بگیرد.
برای همین این روز اهمیت دارد. هم برای بچهها و هم پدرها و مادرهایی که دوست دارند فرزندشان بتواند در بزرگسالی گلیمش را بهتر از آب بیرون بکشد.
ارسال نظر در مورد این مقاله