دانشگاه هیولاها

10.22081/hk.2020.71235

دانشگاه هیولاها


معرفی پویانمایی

دانشگاه هیولاها

علی قهرمانی

«دانشگاه هیولاها» نام پویانمایی سه‌بعدی است که در سال ۲۰۱۳ میلادی یعنی دوازده سال بعد از انیمیشن کمپانی (شرکت) هیولاها ساخته شد؛ اما از نظر داستانی مربوط به پیش از انیمیشن اول است. به بیان دیگر پویانمایی «دانشگاه هیولاها» مقدمه و پیش‌درآمد شرکت هیولاهاست و ماجراهایی را نمایش می‌دهد که قبل از داستان فیلم، نخست اتفاق افتاده است.

خلاصه‌ی داستان پویانمایی

بینندگان این پویانمایی در قسمت قبل با دنیای هیولاها و فعالیت این موجودات برای ترساندن بچه‌های انسان آشنا شده‌اند و می‌دانند که هیولاها برای ادامه‌ی زندگی به انرژی‌ای که از ترساندن بچه‌ها به دست می‌آید، نیاز دارند.

در این قسمت انیمیشن سراغ دوران جوانیِ هیولایی به نام «مایکل (مایک) وازوسکی» می‌رود و زندگیِ او را از کودکی و اولین روزی به تصویر می‌کشد که با دانشگاه هیولاها آشنا شد. داستان از یک اردوی مدرسه شروع می‌شود.

مایک که هیولایی سبز و کوچک است در دیدار از سالن زَهره‌ترکانی دانشگاه، به صورت اتفاقی همراه با یکی از زَهره‌ترکان‌ها وارد اتاق بچه‌ای می‌شود. از آن‌جا که مایک پنهانی وارد اتاق می‌شود و استاد زَهره‌ترکان تا پایان مأموریت متوجه حضور او در آن اتاق نمی‌شود، به جای تنبیه، مایک را تشویق می‌کند و به او می‌گوید: «پسر، روحمم خبر نداشت اون تویی، کارت بد نبود.» با این حرف و کلاهی که هدیه می‌گیرد، آرزویی در دل او شکل می‌گیرد و این اتفاق باعث می‌شود تا مایک تصمیم بگیرد وقتی بزرگ شد یک زهره ترکان معروف شود.

بعد از پخش تیتراژ ابتدایی دوباره شاهد توقف اتوبوس در کنار دانشگاه هیولاها هستیم و این بار مایک که به سن جوانی رسیده و دانشجوی سال اولی است، از اتوبوس پیاده می‌شود. روز اول کلاس مدیر دانشگاه ارزش هیولا بودن را در ترسناک بودن معرفی می‌کند و می‌گوید هیولایی که ترسناک نیست، اصلاً هیولا نیست.

رقیب جدی مایک، هیولایی درشت و ترسناک به نام «جیمز پی. سالیوان (سالی)» است. مایک خیلی درس‌خوان و جدی است؛ اما «سالی» تنها به شهرت خانواده‌اش و استعدادی که در ترساندن دارد، امیدوار است و هیچ تلاشی برای موفقیت نمی‌کند.

گروهی از هیولاها انجمن برادری راه انداخته‌اند و دانشجوهای موفق را به آن دعوت می‌کنند. مایک و سالی تصمیم می‌گیرند به این انجمن بپیوندند؛ اما آن‌ها فقط سالی را می‌پذیرند.

موارد مثبت و آموزنده

این پویانمایی در کنار یکی- دو نکته‌ی منفی، مطالب خوب و آموزنده‌ی بسیار زیادی دارد که به چند مورد از آن‌ها اشاره می‌شود:

داشتن اهداف بلند

اولین نکته‌ی مثبت و آموزنده‌ی این پویانمایی به تصویر کشیدن موجودی با هدف‌های بلند در زندگی است. مایک که هیکلی کوچک و اندامی لاغر و نحیف دارد هرچه در جسم ضعیف است؛ اما در مقابل روح قوی و اراده‌ای پولادین دارد. او از همان بچگی که در اردو با قهرمان‌های زهره ترکانی آشنا شد، تصمیم گرفت وقتی بزرگ‌تر شد یک زهره ترکان معروف و مشهور شود و برای رسیدن به این هدف هیچ‌وقت ناامید نشد و دست از هدف بلند خودش برنداشت.

برنامه ریزی

یکی از اخلاق‌های خوب مایک که باعث شد تا او به هدف بلندش برسد، داشتن برنامه‌ی منظم و عمل به این برنامه‌ی خوب و قوی بود. او عصر هر روز در تقویم روزانه‌اش ضربدری می‌زد که نشان از پیشرفت قوی برنامه‌ی روزانه‌اش بود.

نتیجه‌ی این برنامه‌ریزی و سخت‌گیری در اجرای برنامه این بود که نمره‌های خیلی خوب و عالی در کلاس و امتحان پایان‌ترم گرفت.

سخت‌کوشی و خستگی ناپذیری

تلاش شبانه روزی و جدی گرفتن درس، صفت خوب دیگر مایک است که هر بیننده‌ای آن را تحسین می‌کند. مایک آن‌قدر در درس خواندن جدی است که حتی در زنگ‌های تفریح و ساعت‌های استراحت نیز در کنار بازی درس‌هایش را مرور می‌کند؛ حتی از دوستش می‌خواهد که درس‌ها را از او بپرسد تا مطمئن شود مطلبی را فراموش نکرده است.

عضویت در کتاب‌خانه، مطالعه‌ی کتاب‌های آزاد ولی مرتبط با درس و... نشان از سخت‌کوشی مایک در درس خواندن دارند.

این خستگی‌ناپذیری و تلاش فقط مربوط به دوران درس خواندن نیست. مایک و سالی برای رسیدن به هدف بلندی که در نظر دارند از کار نظافت در شرکت زهره ترکانی شروع می‌کنند. آن‌ها برای رسیدن به هدفِ خود، کار در آشپزخانه و حتی واحد ساخت کپسول جمع‌آوری نعره را هم تجربه می‌کنند و از هیچ کار خوبی که می‌تواند آن‌ها را در راه رسیدن به هدف کمک کند، دوری نمی‌کنند.

ناامید نشدن

اتفاق‌های زیادی برای مایک و سالی در این پویانمایی می‌افتد که هرکدام آن‌ها می‌تواند افراد زیادی را مأیوس و ناامید کند؛ اما آن‌ها نه تنها ناامید نمی‌شوند بلکه از این اتفاق‌ها درس می‌گیرند و با تجربه‌ی بیش‌تر راه رسیدن به هدف را در پیش می‌گیرند.

مایک از کودکی به خاطر جثه‌ی کوچک و قیافه‌ای که دارد هیچ‌وقت جدی گرفته نمی‌شود. همیشه و همه جا مانع برای او درست می‌کنند. دوستانش او را مسخره می‌کنند و... با این همه مایک امیدوار و مصمم به راه خودش ادامه می‌دهد.

در قسمت ابتدایی این پویانمایی، مایک را می‌بینیم که با دوستانش به اردو رفته‌اند. در اردو هیچ‌کس دوست ندارد با او هم‌بازی شود؛ حتی هنگام یارکشی هم کسی او را برای این‌که هم‌بازی‌اش باشد، انتخاب نمی‌کند. هنگام بازدید از کارخانه‌ی زهره‌ترکانی، هیولایی که مسئول معرفی شرکت است با دست، به خطی اشاره می‌کند و می‌گوید: «نباید از این خط جلوتر بروی.» این جمله تا جوانی در ذهن مایک می‌ماند و با آن‌که همان روز از آن خط عبور می‌کند و پنهانی با یکی از زهره ترکان‌ها وارد خانه‌ی کودکی می‌شود تا از نزدیک با زهره ترکانی آشنا شود، بزرگ‌تر هم که می‌شود این خط برای او معنای خاصی پیدا می‌کند.

مایک همیشه به این خط‌ها به نشانه‌ی شروع مجدد نگاه می‌کند و سعی می‌کند این خط‌هایی که فقط بزرگ‌ترها می‌توانند از آن عبور کنند را فتح کند و بزرگ و معروف شود. این رفتار را هنگام عبور از همان خط در بزرگ‌سالی نیز می‌بینیم. با این‌که او مربی شده و معروف است؛ اما باز هنگام عبور از خط لحظه‌ای صبر می‌کند، نفسی می‌گیرد و با حسی خوب پا روی خط آغاز می‌گذارد.

لحظه‌ای که دوباره به دانشگاه برمی‌گردد تا در رشته‌ی زهره ترکانی درس بخواند هم همین رفتار را می‌بینیم که نشان از ناامید نشدن و خستگی ناپذیری این موجود سبز کوچک اما جالب دارد.

کار تیمی

از نقاط قوت این پویانمایی آموزش فعالیت دسته جمعی، وحدت و هم‌دلی در کار تیمی است. تیمی که مایک درست کرده و سالی هم به آن ملحق می‌شود، اخراجی‌های رشته‌ی زهره ترکانی هستند که هیچ تجربه‌ای در این کار ندارند؛ اما وقتی گروه مایک در مرحله‌ی اول به خاطر اتفاقی ویژه موفق به صعود می‌شوند، آرام آرام به این نکته می‌رسند که تنها چیزی که می‌تواند به موفقیت آن‌ها کمک کند تلاش دسته جمعی و کار تیمی است. آن‌ها با تمرین زیاد و روحیه‌ی بالا موفق می‌شوند و کار تیمی را یاد می‌گیرند و همین همدلی آن‌ها در کار تیمی باعث می‌شود که تیم اول مسابقه‌ها باشند.

پرهیز از تقلب

بعد از برنده شدن تیم (OK) مایک به طور اتفاقی متوجه می‌شود دستگاه دست‌کاری شده است. وقتی اعضای تیم متوجه می‌شوند، سالی برای این‌که مایک برنده شود دستگاه شبیه‌ساز را دست‌کاری کرده است، جام را روی زمین می‌گذارند و می‌روند. مایک هم دعوای سختی با سالی می‌کند که این دعوا و ناراحتی باعث می‌شود جام را به مدیر دانشگاه برگرداند و راستش را بگوید.

CAPTCHA Image