نثر ادبی

10.22081/hk.2021.71158

نثر ادبی


بعد از اسفند

حسین بابایی- شهرستان نور

نمی‌دانم بعد از اسفند، بهار آمد یا تابستان؟ چیزی که می‌دانم این است که هنوز از اسفند تا به حال تابستان است. اصلاً بوی عید را نفهمیدیم حتی از وحشت این بیماری عجیب سفره‌ی هفت‌سین هم نداشتیم و ناراحت آن‌هایی بودیم که کرونا جان‌شان را می‌گرفت. بوی پاییز و مهر را تشخیص ندادیم. می‌دانید چرا این حرف را می‌زنم؟ برای این‌که از اسفند تا حالا که به خاطر کرونا تعطیل شدیم، همیشه در خیابان‌ها، کوچه‌ها، جنگل‌ها و ساحل شهرمان مسافران را می‌بینیم هنوز هم با این‌که آبان است مسافرهای زیادی به شهر ما می‌آیند ما حتی به خانه‌ی اقوام‌مان هم نمی‌رویم تا با فاصله گرفتن از هم‌دیگر دچار بیماری نشویم چه برسد به مسافرت کردن. برای همین است که می‌گویم هنوز تابستان است، حتی پاییز هم انگار نیامده؛ نه مدرسه می‌رویم و نه کلاسی، هم‌کلاسی و نه معلمی را می‌بینیم. بعد از اسفند باید بهار می‌آمد بعد از بهار باید تابستان گرم می‌آمد که ما در دریا آب‌تنی می‌کردیم؛ اما فقط مسافر آمد و مسافر آمد و مسافر آمد. محرم را هم نتوانستیم ببینیم، نه صدای سنجی، نه زنجیرزنی و نه صدای طبلی؛ اما صدای مسافرها را از کوچه و خیابان می‌شنیدیم. پاییز شد؛ و فصل مدرسه‌ها شد؛ اما خیابان‌ها هنوز پر از مسافر است. با این حال بعد از اسفند، تابستان بود و تابستان بود و تابستان...

CAPTCHA Image