حافظ باش

10.22081/hk.2020.71147

حافظ باش


حافظ باش

نوید صنعتی- ملارد

من فکر می‌کنم حافظیه جای بسیار بکر و کم نظیری است که حتماً همه‌ی ما یا به آن‌جا سفر کرده‌ایم یا تصویر آن‌جا را دیده‌ایم و یا حتی ممکن است درباره‌اش از دیگران شنیده باشیم، ولی بی‌گمان همه‌ی ما با حافظ غریبه نیستیم. احتمالاً هفت قرن پیش، که حضرت خواجه شمس‌الدین محمد را به آن‌جا بردند تا به خاک بسپارند، هیچ‌وقت فکر نمی‌کردند که بعد از گذشت سالیان سال هنوز هم یاد حافظ زنده بماند و آوازه‌ای جهانی پیدا کند. هنوز هم وقتی شما به باغ حافظیه و مزار حضرت حافظ نگاه می‌کنید، شاید به این فکر نکرده باشید که کنار مزار حافظ و در سراسر باغ حافظیه هزاران نفر دیگر از اهالی شهر آرام و بی‌صدا خوابیده‌اند و جناب حافظ هم یکی از آن‌ها است.

اما اکنون در دوره‌ی تازه‌ای از زندگی انسان، هیچ مزار دیگری به غیر از مزار حافظ در آن‌جا نیست و دیگر کسی هم آن‌جا را گورستان نمی‌شناسد. آن‌جا را به نام حافظ می‌دانند و همه می‌گویند: باغ حافظیه. من فکر می‌کنم آن زمانی که در روزگاران گذشته دوران شعر و شاعری‌اش را در شیراز می‌گذراند، لابد هزار و یک نفر دیگر آن‌جا زندگی کرده بودند که معروفیت و آوازه‌ای بلند داشتند و هر کدام‌شان چیزی می‌شناختند و اندوخته‌ای داشتند. سرنوشت تمام آن‌ها هم این بوده است که با حافظ در یک جا دفن بشوند! اما حالا هیچ کدام از آن‌ها نیستند و این فقط حافظ است که همیشه‌ی خدا کسی هست که برایش فاتحه بخواند و سنگ یادبود حضرت استاد را پاک و تمیز کند. و باغ حافظیه‌اش همواره میزبان هنر دوستان کوچک و بزرگ باشد که خودشان را به عشق حافظ به آن‌جا می‌رسانند و از خواندن آثارش لبریز از شور و شوق می‌شوند. از آدم‌های این سرزمین و چه بسا از مردمان هنردوست سرزمین‌های دیگر تقریباً همه با مزار حافظ آشنایند. چه خوب است ما هم حافظ دوران خودمان باشیم و این‌طور ساده و راحت فراموش نشویم. شاید حافظ برای این حضرت حافظ شد که هر نعمتی که خداوند به او داده بود از مال، سلامتی، معرفت، علم و... با دیگران تقسیم کرده بود. ما هم بهتر است این نعمت‌ها را تقسیم کنیم. همه‌ی این‌ها امانت‌های آسمانی است که به ما داده شده است. خوب است امانت و هدیه‌های الهی را با دیگران تقسیم کنیم تا لذت واقعی را بچشیم. شاید ما هم روزی حضرت حافظ شدیم.

CAPTCHA Image