سنگ دلتنگ
طیبه شامانی
سرد و بیلبخند
بیتپش
بینبض
ساکتم
سنگم
نیستی...
بدجور دلتنگم!
شال رود
سعیده موسویزاده
شال من یک رود است
دانه دانه، رج رج
آبی و پر موج است
پیچهایش کج کج
شال من رود شده
قطره قطره، نم نم
مادرم بافته است
ذره ذره، کم کم
باز هم میپوشم
رود طولانی را
باز برمیدارم
چتر و بارانی را
شعر زیبا
علیمحمد شهیدیفر
ابر آمد ولی باز
بوی باران ندارد
او نمیخواهد انگار
شاد و نمنم ببارد
جنگل و کوه و دشت است
خالی از شور و احساس
هست لبریز غصه
قلب نیلوفر و یاس
کاش باران ببارد
غصهها را بشوید
باز با حس خوبش
شعر زیبا بگوید
تندیس
عبدالرضا صمدی
این سنگها
این سنگهای ساکت و خاموش
سرهایشان
بر بالش صحرا
با خواب تکراری
ای کاش رودی میرسید و خیسشان میکرد
با تیشهای
تندیسشان میکرد!
بالش گرسنهام
کمال شفیعی
شب
بالش گرسنهام
فکرهای خستهی مرا
میخورد
صبح
تازه میشوم
صبحها
تولد من است
ارسال نظر در مورد این مقاله