زهره دیر از خواب خوش پا می‌شود- مهمان‌های ناخوانده-دوچرخه‌ی بی‌حواس

10.22081/hk.2020.71081

زهره دیر از خواب خوش پا می‌شود- مهمان‌های ناخوانده-دوچرخه‌ی بی‌حواس


زهره دیر از خواب خوش پا می‌شود

مصطفی مشایخی

صبح‌ها اسباب بلوا می‌شود

مادرش بالای تختش می‌رود

ساکسیفون می‌زند تا می‌شود

زهره با سختی تکانی می‌خورد

پلک او حالا مگر وا می‌شود!

مارش یا سمفونیِ بیدار باش

بیخ گوشش باز اجرا می‌شود

زهره ناچار از تشک دل می‌کند

کله‌اش دور از متکا می‌شود

زیر لب غر می‌زند، دیرش شده

مانتو می‌پوشد مهیا می‌شود

دفترش دیروز دستش بود و نیست

با همه مشغول دعوا می‌شود

جست‌وجویش می‌کند تا عاقبت

زیر یک کاناپه پیدا می‌شود

ناشتا از خانه بیرون می‌رود

با دویدن، راه‌پیما می‌شود

کله‌اش محکم به جایی می‌خورد

عقل و هوش از او مجزا می‌شود

تا دبستان چند گامی مانده است

مثل قرقی، سرعت‌افزا می‌شود

باز هم تأخیر و چاخانی که هی

هیچ ‌و پوچ و کشف و خنثی می‌شود

خوابِ بیش از حد فقط در زندگی

موجب این دردسرها می‌شود

ترک عادت‌های ناهنجار و بد

نسبتاً سخت است اما می‌شود

 

مهمان‌های ناخوانده

سعیده موسوی‌زاده

یک چند ماهی می‌شود که

روی دماغم جوش دارم

در مدرسه یا توی کوچه

یک چسب رویش می‌گذارم

 

هی می‌کَنَم این جوش‌ها را

اما دوباره درمی‌آیند

انگار خیلی ریشه دارند

آن‌ها شبیه هشت پایند

 

آواره بی‌خانمانند

در جست‌وجوی خانه‌ای گرم

هر جوش می‌خواهد یقیناً

یک جای امن و راحت و نرم 

 

هر کس که رد شد از کنارم

با پوزخندی تکه انداخت

با من مدارا کن دماغم

باید که با مهمان کمی ساخت

 

دوچرخه‌ی بی‌حواس

طیبه شامانی

ژست سرعت گرفتم

باز ویراژ دادم

کوچه را زیر ترمز

خوب ماساژ دارم

 

چاله‌ی کوچه‌‌ی‌مان را

زیر پایم ندیدم

توی جوی پر از آب

مثل دلفین پریدم

 

لای زنجیرهایم

از گِل تازه پُر شد

زین و فرمان و بوقم

خیس و بدشکل و قُر شد 

 

با حواسی که دارم

می‌خورم هی به دیوار

می‌روم درب و داغان

پیش آقای سمسار

CAPTCHA Image