دل‌تنگی- آه پشتِ آه- سهم من از این شهر- ناگاه

10.22081/hk.2020.71049

دل‌تنگی- آه پشتِ آه- سهم من از این شهر- ناگاه


دل‌تنگی

محبوبه صمصام‌شریعت

باز مسجد می‌شود در غم رها

با صدای دلخراش ناله‌ها

 

چاه دل‌تنگ صدایت می‌شود

می‌رود دل‌تنگی‌اش تا ناکجا

 

در میان دست‌های کودکان

کاسه‌های خالی از شیر و غذا

 

چشم‌ها بارانی و اندوهگین

کاسه‌ها پر می‌شود از اشک‌ها...

 

آه پشتِ آه

طیبه شامانی

نخل‌ها خاموش

آسمان از غصه مشکی‌پوش

لحظه‌ها سنگین

بچه‌ها غمگین

در غمِ بی‌هم‌زبانی چاه

می‌کشد هی آه پشتِ آه

 

پر کشید از روی لب‌ها ناگهان لبخند

حسرت از شهر

از در و دیوار می‌بارد

کوچه‌ها دل‌تنگ مولایند

 

سهم من از این شهر

اکرم‌سادات هاشمی‌پور

با ابر با باران و با گنجشک

رفتم به اندوهی که جاری شد

پرواز کردم با غمی سنگین

در ماتم کوهی که جاری شد

 

محراب را دیدم دلم لرزید

محراب بود و چشمه بود و ماه

جای اذان پیچید در محراب

فریاد راز خسته‌ای با چاه

 

شب‌های قدر و شانه‌ی کوفه

حس می‌کنم خیس‌اند از باران

محراب سر بر سجده گریان است

در یک نماز صبح بی‌پایان

 

مانند یک گنجشک بی‌تابم

سهم من از این شهر تنهایی است

شب‌های قدر از ماه می‌گویند

با دختری که سخت بابایی است

 

ناگاه

سمیه تورجی

در آسمان کوفه ناگاه

پیچید عطر جانمازت

آرام پر زد

پروانه‌ی راز و نیازت

وقتی که با آن فرق خونین

در سجده ماندی

«فزت و رب الکعبه» خواندی

CAPTCHA Image