)
شعر نور
محبوبه صمصام‌شریعت
یک قصیده‌ی بلند
بیت‌های آن همه بهار
موج می‌زند در آن
عشق، سادگی، غرور
انقلاب
شعر جاودانگی
شعر نور...
دیوارها
جعفر مقیمیان
دیوارها از جنس فولاد
دیوارهای سخت سیمانی
دیوارهای دشمنی
نامهربانی
نور آمد و
دیوارها گویی ترک برداشت
و جای هر دیوار
با دست نورانی
نیلوفری را کاشت
یک نفر
مریم اسلامی
یک نفر
کنار من
همیشه راه رفته است
در کنار رود
زیر نور ماه
زیر سایه‌ی درخت
در عبورهای ساده
در مسیرهای سخت
در سواحل خلیج
صبح‌های زود
یک نفر
پیش پای من
ماسه‌های خیس را به هم زده
بیشه‌زار و جنگل و کویر
هر کجا که رفته‌ام
یک نفر
پابه‌پای من قدم زده
او تویی خدا
که مهربانی‌ات
لحظه‌های امن و روشنی
برای من رقم زده
سنگ‌ها
عبدالرضا صمدی
سنگ‌های نشسته
ساکت و بی‌صدا
بر سر راه مردم
سنگ‌هایی که خوردند
ضربه از پای خودخواه مردم
سنگ‌هایی که آواره هستند
دردشان
درد بی‌خانمانی‌ست
چشم‌شان تکه‌ای از شهاب است
قلب‌شان آسمانی‌ست
پرستوی نجیب
دادیار حامدی
مثل باران آمدی
مهربان و دل‌پذیر
دشت پر شد از درخت
سبز شد حتی کویر
آمدی از آسمان
آمدی از راه دور
کوچه‌های شهرمان
پر شد از شادی و شور
با تو می‌ماند بهار
ای پرستوی نجیب
مطمئنم نیستی
توی شهر ما غریب
مثل گل برقص
اکرم‌السادات هاشمی‌پور
ای سه رنگ آشنا
افتخار میهنی
سبز تو، همیشه سبز
تو بهار میهنی
در دل سفید تو
بال می‌زند نسیم
در عبور گردباد
با تو ایستاده‌ایم
سرخی شقایقی
روی شانه‌های ما
شاد مثل گل برقص
با ترانه‌های ما
روی پای خود بایست
دل به آسمان بده
سربلند و استوار
باد را تکان بده
شعر نور
محبوبه صمصام‌شریعت
یک قصیده‌ی بلند
بیت‌های آن همه بهار
موج می‌زند در آن
عشق، سادگی، غرور
انقلاب
شعر جاودانگی
شعر نور...
)
ارسال نظر در مورد این مقاله