شاه، فراری شده

10.22081/hk.2021.71035

شاه، فراری شده


شاه، فراری شده

(نگاهی به روزگار شاه پس از فرار از ایران)

معصومه‌سادات میرغنی

آغازِ فرار

26 دی 1357 ساعت 13:8 ظهر بود که محمدرضا پهلوی و همسرش فرح کشور ایران را ترک کردند. خبرنگاری جلوی شاه را گرفت و علت سفرش به خارج را پرسید. شاه گفت: «مدتی است احساس خستگی می‌کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این‌که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت.» این ظاهرِ ماجرا بود. سه روز قبل از آن، شاه شورای سلطنت را تشکیل داد تا بتواند با سران انقلاب مذاکره کند؛ اما موفق نشد و فهمید که دیگر در ایران جایی ندارد.

مقصدِ اول

شاه و فرح ابتدا به مصر رفتند. آن‌ها در «آسوان» نزد «انورسادات» دیکتاتور مصر حاضر شدند. انتخاب مصر به روابط خانوادگی پهلوی‌ها برمی‌گردد؛ زیرا شاه سال‌ها پیش، همسری مصری به نام «فوزیه» داشت. شاه پنج روز در هتل ابرویِ آسوان بود و ملاقات کنندگان کمی داشت. خیلی‌ها دیدگاه‌شان نسبت به او تغییر کرده بود و از پرونده‌ی سنگین کارهایش خبر داشتند. «کنستانتین»، پادشاه سابق یونان و «ژرژ فلاندرن»، پزشک فرانسوی معالجِ شاه، تنها افراد مهمی بودند که در مصر تلفنی یا حضوری سراغ محمدرضا پهلوی را گرفتند.

بی‌پناهگاه

شاه و فرح به مراکش رفتند؛ در حالی که تشریفات رسمی برای او در «رباط» انجام نشد. آن‌ها 67 روز در کاخ «جنان الکبیر» ماندند. درست در این مدت بود که امام خمینی پس از تبعیدی چهارده ساله از نوفل لوشاتو به تهران بازگشت. ده روزِ بعد، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. اقامت شاه در مراکش، دوماه طول کشید. در این زمان، بیش‌تر ِدرباریان و اطرافیانی که همراهش بودند، از او جدا و راهی اروپا و آمریکا شدند. فقط چند نفر از خدمت‌کارانش باقی ماندند. آن‌ها در ترکِ مراکش، شاه و همسرش را همراهی کردند. این در حالی بود که محمدرضا پهلوی نتوانسته بود در کشوری به عنوان پناهنده پذیرفته شود. او و همسرش راهی جزایِر باهاما در آمریکای مرکزی شدند. آن‌ها هفتاد روز در این جزیره اقامت داشتند. همین‌جا بود که شاه از سرطان بدخیم و یرقان شدید خود با خبر شد. در این زمان، انگلستان مأموری را به «باهاما» فرستاد تا به شاه پیام دهد که بریتانیا آمادگی پذیرش او را ندارد. پس از چهار ماه اقامت شاه در مکزیک، کارتر با سفر او به آمریکا تنها جهت معالجه‌ی بیماری شاه موافقت کرد.

مثل جنایت‌کاران بزرگ

شاه 54 روز در بیمارستان نیویورک بستری بود. او دو عمل جراحی داشت؛ عمل طحال و کیسه‌ی صفرا. در همین زمان بود که لانه‌ی جاسوسی سفارت آمریکا در تهران با دانشجویان تسخیر شد. این امر باعث شد تا کارتر نخواهد دیگر محمدرضا پهلوی در آمریکا بماند. یازدهم آذر 58 شاه از بیمارستان مرخص شد؛ در حالی که هیچ مقصدی برای سفرش نداشت. او و همسرش با هواپیمای نیروی هوایی آمریکا به سمت «تگزاس» پرواز کردند. قرار بود در آپارتمانی کوچک اقامت کنند؛ اما به آن‌ها خبر دادند که آن آپارتمان آماده نشده است. آن‌ها را به مکانی مخصوصِ نگه‌داری از بیماران روانی بردند. فرح با آشفتگی فریاد زد: «دنیا طوری با ما رفتار می‌کند که گویی بزرگ‌ترین جنایت‌کاران روی زمین هستیم. آیا ما در این‌جا زندانی هستیم؟ آیا کارتر ما را زندانی کرده است؟ ما در این‌جا دیوانه خواهیم شد. باید بیرون برویم.»

ترس از بازگشت

مقامات آمریکایی به شاه اعلام کردند که امکان تمدید روادیدِ او و همسرش وجود ندارد؛ بنابراین آن‌ها را به «پاناما» فرستادند. در فرودگاه پاناما به جز «عمرتوریخوس»، رئیس‌جمهور این کشور، جمعی از سربازان گاردِ ملی و افسران امنیتی کسی برای استقبال ِشاه نیامده بود. شاه، فرح و پزشک مخصوص آن‌ها را به جزیره‌ی «کونتادورا» منتقل کردند. در این ایام، بیماری شاه شدت گرفته بود. مقامات پانامایی هم قصد داشتند او را به ایران برگردانند. کارتر می‌خواست با تحویل شاه و همسرش، بر سرِ گروگان‌های آمریکایی چانه‌زنی کند. عمرتوریخوس، دیکتاتورِ پاناما، شاه را «چوپن» یعنی تفاله نامید و با بی‌ادبی با او حرف می‌زد. شاه و همسرش پس از صد روز اقامت، پاناما را ترک کردند. ترس از بازگرداندن به ایران در وجود آن‌ها رخنه کرده بود.

بی‌ بازگشت

انورسادات از پارلمان مصر خواسته بود طی قطع‌نامه‌ای به شاه اجازه دهد به عنوان پناهنده‌ی سیاسی در مصر بماند. با این پیشنهاد موافقت شد. هشتم فروردین 59 بود که شاه در بیمارستان معادی قاهره مورد جراحی طحال و کبد قرار گرفت. سرطان بدخیم در تمام سیستم خون و کبد او پخش شده بود. حال عمومی محمدرضا پهلوی روز به روز وخیم‌تر می‌شد. پس از چهار ماه اقامت در مصر، شاه در پنجم مرداد 59 از دنیا رفت و برای همیشه در غربت و آوارگی ماند. او را در مسجدِ رفاعی قاهره به خاک سپردند.

CAPTCHA Image