نیایش
سلام خداجانم
احمد مدقق
گاهی دعا کردهام برف و باران بیاید بدون اینکه حواسم به چکه کردن سقفی توی همین نزدیکیها باشد. گاهی عصبانی شدهام بدون اینکه حواسم به ترک خوردن کاشیهای حوضی باشد. گاهی کلی حسرت خوردهام، بدون اینکه حواسم باشد خوشبختی در همین نزدیکیهاست. گاهی فراموشت کردهام بدون اینکه حواسم باشد تو همین نزدیکیهایی؛ نزدیکتر از آب به ماهی قرمز عید؛ نزدیکتر از بوی اسفند وقتی که عزیزی از سفری دور میرسد...
ای خدای نزدیک! مرا خیستر کن؛ به خودت نزدیکتر کن!
ارسال نظر در مورد این مقاله